در دل شبی تاریک و پر از آژیر، در میان آوار و دود و خاک، فقط یک صدا امید را زنده نگه میداشت:
«کسی زندهست اینجا؟»
برای آن سرباز جوانِ کشتیگیر، همین صدا یعنی زندگی. صدایی که از میان ماسک خاکگرفته و گلوی خشکیده آتشنشانان میآمد؛ مردانی که ۱۲ روز، بیوقفه در میدان جنگی بودند که آتش و آوار هیچ رحمی نداشت.
۱۴۲ نقطه اصابت، ۱۸۰ جان نجاتیافته
به گزارش وفاق ملی، -قدرتالله محمدی رئیس سازمان آتشنشانی تهران- از این ۱۲ روز نفسگیر میگوید؛ روزهایی که نیروهایش با جانفشانی در ۱۴۲ نقطه اصابت حاضر شدند. او روایت میکند:
«۱۸۰ نفر را زنده از زیر آوار بیرون کشیدیم. یکیشان همان جوان ورزشکار بود که وقتی در بیمارستان دیدمش، گفت هیچ امیدی نداشتم؛ فقط صدایی میشنیدم که فریاد میزد ‘کسی زندهست اینجا؟ و آن صدا، صدای ما بود… صدای نجات.»
امید در چشمها، بغض در گلوی امدادگران
محمدی با بغض ادامه میدهد:
«خانوادههایی که به محل حادثه میرسیدند، وقتی میدیدند گروهی برای نجات آمده، آرام میشدند. امید دوباره در چشمهایشان جان میگرفت.»
او میگوید آتشنشانها حتی درخواست کرده بودند شیفت استراحتشان حذف شود:
«بچهها میگفتند استراحت نمیخواهیم؛ فقط بگذارید بمانیم. حتی بازنشستهها پیام دادند: اگر نیاز دارید ما آمادهایم برگردیم.»
فشار روانی، سنگینتر از هر آوار
اما این جانفشانی، بهای سنگینی داشت؛ فشار روحی و روانی بر نیروها غیرقابل تصور بود. محمدی اعتراف میکند:
«گاهی در ازدحام مردم، با خودم فکر میکردم اگر دوباره همین نقطه مورد اصابت قرار بگیرد چه فاجعهای رقم میخورد…»
او هشدار میدهد: «لطفاً در چنین مواقعی از تجمع در محل حادثه خودداری کنید. اگر اتفاقی بیفتد، این بار فقط امدادگران آسیب نمیبینند، بلکه فاجعه برای همه است.»
۱۲ روز گذشت، اما…
۱۲ روز جهنمی تمام شد، اما صدای فریاد آن آتشنشان هنوز در گوشها میپیچد؛ صدایی که برای صدها انسان یعنی تولدی دوباره. صدایی که نامش «نجات» بود.