به گزارش وفاق ملی، در پی حمله بامداد جمعه به ایران، ارتش اسرائیل در بیانیهای اعلام کرد که این اقدام در واکنش به پیشرفت قابل توجه ایران در مسیر دستیابی به سلاح هستهای صورت گرفته است. همچنین، ارتش اسرائیل مدعی شد که جمهوری اسلامی ایران با همکاری گروههایی مانند حزبالله لبنان، حماس و سایر نیروهای نیابتی، در روزهای اخیر طرحی برای حمله گسترده به اسرائیل طراحی کرده بوده که شامل تلاش برای نفوذ از تمامی مرزها، حتی از مسیر اردن و مصر، بوده است. ارتش اسرائیل افزود که افشای این طرح، نقطهای تعیینکننده در تصمیمگیری برای اجرای حمله به ایران بوده است.
با این حال، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، پس از آغاز حملات فاش کرد این عملیات در واقع برای اواخر ماه آوریل برنامهریزی شده بود. او گفت: «زمان اجرای عملیات را برای پایان آوریل تعیین کرده بودم، اما به دلایلی به تعویق افتاد.» نتانیاهو تأکید کرد که این حمله ناگهانی نبوده و افزود: «شش ماه پیش دستور نابودی برنامه هستهای ایران را صادر کرده بودم.»
سخنان اخیر نخستوزیر اسرائیل با دلایلی که ارتش این رژیم برای توجیه حمله به ایران ارائه کرده و حتی در جلسه شورای امنیت سازمان ملل مورد استناد نماینده اسرائیل قرار گرفته بود، بهوضوح در تضاد است. با این حال، جای تعجب دارد که نه دستگاه دیپلماسی و نه رسانههای رسمی ایران تاکنون به این تناقض آشکار نپرداخته و آن را برجسته نکردهاند.
این واقعیت که ماهیت دروغپرداز، متجاوز و فریبکار رژیم اسرائیل برای مردم ایران روشن است، به این معنا نیست که جامعه جهانی و افکار عمومی دنیا نیز الزاماً به همین وضوح به این موضوع واقف باشند. تسلط آمریکا و اسرائیل بر رسانههای جریان اصلی، فضای جهانی را بهگونهای شکل داده که مردم جهان کمتر فرصت مییابند از واقعیتها مطلع شوند و تنها آنچه این قدرتها میخواهند، بهعنوان «واقعیت» در ذهنها نقش میبندد.
در چنین شرایطی، ایران باید با بهرهگیری از تمام ابزارهای موجود، از جمله حضور فعال در مجامع بینالمللی و استفاده مؤثر از شبکههای اجتماعی، در جهت شکستن این فضای رسانهای یکسویه تلاش کند. نباید اجازه داد که حمله اسرائیل به ایران وجههای مشروع پیدا کند. اهمیت مقابله در عرصه رسانه و افکار عمومی، کمتر از نبردهای میدانی یا سرنگونی جنگندههای متجاوز اسرائیلی نیست. اسرائیل باید در سطح بینالمللی بابت این حمله منزوی شود تا زمینه برای همدلی و حمایت جهانی از ایران فراهم گردد.
متأسفانه باید اذعان کرد که دیپلماسی عمومی و رسانهای ایران تاکنون عملکرد ضعیفی داشته و نتوانسته روایت خود از حملات غیرقانونی و تجاوزکارانه اسرائیل به ایران را بهطور مؤثر برای افکار عمومی و دولتهای جهان تبیین کند. در شرایط حساس کنونی، هیچیک از بخشهای وزارت امور خارجه، از جمله معاونتها و مدیران کل مناطق مختلف، نباید منفعل باقی بمانند. لازم است با رایزنی فعال با سفرا، مقامات و رسانههای کشورهای مختلف، واقعیتهای میدانی را شرح داده و خواستار واکنش جدی آنها برای توقف جنایات اسرائیل شوند.
در موردی مشابه، دونالد ترامپ دستور حمله به مراکز هستهای ایران را صادر کرد، در حالی که پیشتر تولسی گابارد، رئیس وقت اطلاعات ملی آمریکا، در گزارشی به کنگره در ماه مارس اعلام کرده بود که نهادهای اطلاعاتی این کشور همچنان بر این باورند که ایران در پی دستیابی به سلاح هستهای نیست. با این حال، ترامپ علناً این ارزیابی نهادهای اطلاعاتی کشور خود را زیر سوال برد و مدعی شد که گابارد اشتباه میکند، تا جایی که او نیز در نهایت ناچار به عقبنشینی از اظهارات پیشین خود شد. این رویکرد، یادآور اقدام مشابه دولت آمریکا در سال ۲۰۰۳ برای مشروع جلوه دادن حمله به عراق با نادیده گرفتن واقعیتهای اطلاعاتی است.
در چنین شرایطی، ایران باید با بهرهگیری از یک دیپلماسی رسانهای و عمومی قوی، ضمن افشاگری درباره فریبکاریهای دولت آمریکا، به مقایسه این موارد میپرداخت و اجازه نمیداد که ترامپ بهراحتی حمله به مراکز هستهای ایران را توجیهپذیر جلوه دهد. با این حال، به نظر میرسد دیپلماسی عمومی همچنان جایگاه ضعیفی در سیاست خارجی ایران دارد و در بحبوحه درگیری نظامی با اسرائیل، اهمیت قدرت اقناعسازی و تأثیرگذاری بر افکار عمومی غرب، مورد غفلت قرار گرفته است.