نگارنده، به رغم تلاش فراوان برای عبور از کنار اظهارات اخیر معاون ارتباطات دفتر رئیسجمهور با این مضمون که «دولت چهاردهم اصلاحطلب نیست»، اما نتوانست از طرح چند نکته پیرامون این موضوع بگذرد. این اظهارات، نشانهای است از تحولی معنایی در نسبت دولت و پایگاه اجتماعیاش. این گزاره، در ظاهر تلاشی است برای تفکیک دولت از برچسبهای جناحی، اما در باطن، از گسستی خبر میدهد که در تاریخ سیاسی ایران، مصادیق کمنظیری دارد.
ریشه این گسست را باید در نوع خاصی از «تقلید گفتمانی» جستوجو کرد؛ تقلیدی که از زبان و منش شخص رئیسجمهور سرچشمه میگیرد. دکتر پزشکیان، هرچند در شمار اصلاحطلبترین چهرههای چند دهه اخیر ایران بوده است، اما همواره کوشیده خویش را ورای مرزهای حزبی تعریف کند. او سیاستورزی را نه در اردوگاهبندیهای متعارف، بلکه در «میانه اصلاحطلبی و اصولگرایی» جستوجو کرده و همین نگرش، سبب شد تا عنوان دولتش را «وفاق ملی» بنامد.
اما وفاق، هنگامی معنا دارد که بر پایه احترام به ریشهها و حافظه سیاسی بنا شود. آنان که امروز در سایه همین اصلاحطلبی به قدرت رسیدهاند، نمیتوانند به بهانه استقلال گفتمانی، پشت به همان جریانی کنند که پلهپله آنان را به قله رسانده است. آقای سیدمهدی طباطبایی، بهتر از هرکس میداند که اگر تلاش چهرههای برجسته اصلاحات در فرایند انتخابات و شکلدهی افکار عمومی نبود، نه پزشکیانی بر کرسی پاستور تکیه میزد و نه یارانی چون او در صف دولت حضور مییافتند.
از منظر علم سیاست، پدیدهی «گسست از خاستگاه» معمولاً در نظامهایی رخ میدهد که سیاستمدار میان دو ترس گرفتار میشود: ترس از اتهام وابستگی و ترس از انزوا در قدرت. در چنین شرایطی، او به محافظهکاری روی میآورد؛ محافظهکاریای که نه از خرد، بلکه از هراس زاده میشود. تاریخ معاصر ما، از سیاستمدارانی که در اوج قدرت از خاستگاه خود بریدند و در نهایت نه جناحی ماندند و نه در حافظه مردم، کم ندارد.
مشکل آن است که این گونه انکارها، نه تنها اصلاحطلبان را از دولت دلسرد میکند، بلکه اصولگرایان و مردم عادی را نیز بیاعتماد میسازد. مردمی که میبینند دولتمردان در کمتر از یکسال، از پایگاه فکری خویش فاصله گرفتهاند، چگونه میتوانند به ثبات وعدهها و صداقت گفتارشان ایمان آورند؟
برخی از دولتمردان نه از اصلاحطلبی بیزارند، نه از آرمانهای آن؛ بلکه شاید هنوز نیاموختهاند چگونه اصلاحطلب باشند، یا بیم آن دارند که هزینهی اصلاحطلب ماندن، آیندهشان را تهدید کند. و این همان نقطهای است که دولت وفاق، اگر مراقب نباشد، ممکن است از وفاق به «انکار» بلغزد؛ و از امید به مردم، به هراس از جناحها.