دستور رئیسجمهور در نخستین روزهای دولت چهاردهم مبنی بر بازگشت دانشجویان ستارهدار به کلاسهای درس، حامل یک پیام سیاسی روشن درباره تغییر در الگوی حکمرانی دانشگاهی بود. این تصمیم، از منظر تحلیل علوم سیاسی، نوعی بازنگری در رویکرد دولت نسبت به رابطه قدرت و جامعه مدنی به شمار میآید؛ تلاشی برای گذار از مدل کنترلمحور به الگوی مشارکتپذیر که در آن دانشگاه نه مخاطب سیاست بلکه شریک سیاستگذاری تلقی میشود.
همین تغییر گفتمانی در سطح ریاستجمهوری، در خور قدردانی است؛ زیرا دستکم در سطح نمادین، بر حق تحصیل، آزادی آکادمیک و کرامت دانشجو صحه گذاشت.
اکنون اما که بیش از یک سال و نیم از عمر دولت چهاردهم گذشته، زمان بررسی میزان تحقق این رویکرد در عرصه عملی فرا رسیده است. پرسش محوری آن است که این تصمیم چه اندازه از سطح شعار به مرحله اجرا رسیده است. آمار دقیق و شفاف درباره تعداد دانشجویانی که واقعا به دانشگاه بازگشتهاند همچنان منتشر نشده یا در پردهای از ابهام قرار دارد. تجربه سیاستگذاری در ایران نشان داده است که شکاف میان اراده مرکز و اجرا در محیطهای میانی و پایینی، میتواند هر تصمیم پیشرو را گرفتار کند. لذا این پرسش مشروع است که آیا همه دانشگاهها بدون ملاحظات سلیقهای این دستور را اجرا کردهاند یا برخی با تفسیر محدودکننده، عملا از اجرای کامل آن سر باز زدهاند.
از سوی دیگر، وضعیت فضای سیاسی و معرفتی دانشگاه همچنان محل تأمل جدی است. با وجود برخی نشانههای گشایش، ساختار دانشگاه هنوز گرفتار چنبره بوروکراسی، محدودیتهای اداری و بقایای نگاه امنیتمحور است.
دانشگاه زمانی میتواند نقش واقعی خود را در چرخه تولید دانش و تربیت نخبگان ایفا کند که از آزادی نهادی، استقلال سازمانی و امکان نقد ساختار قدرت برخوردار باشد. حال آنکه در زیست روزمره دانشگاهیان، این مؤلفهها هنوز به صورت کامل محقق نشده است.
به علاوه، از گوشه و کنار گزارشهایی شنیده میشود مبنی بر اینکه بخش قابل توجهی از مسئولان اجرایی دولت در این مدت کمتر از حد انتظار در جمعهای دانشجویی حضور یافتهاند.
جلسات پرسش و پاسخ، کرسیهای آزاداندیشی و نشستهای رودررو میان دانشجویان و مدیران آنگونه که در ابتدای دولت وعده داده شده بود، برگزار نشده یا استمرار نیافته است. این فاصله گرفتن از بدنه دانشگاه، با روح وعدههای دولت مبنی بر تقویت گفتوگوی بیواسطه و مشارکتمحور مغایرت دارد و در درازمدت میتواند سرمایه اجتماعی دولت را در میان نسل دانشگاهی کاهش دهد.
دولت چهاردهم اگر میخواهد رویکرد اصلاح ساختار دانشگاه را از سطح نمادها به سطح سیاستهای پایدار ارتقا دهد، نیازمند آن است که چند اقدام اساسی را جدی بگیرد.
نخست، شفافیت کامل درباره وضعیت دانشجویان بازگشته و روند اجرای دستور رئیسجمهور. دوم، طراحی سازوکارهای نهادمند برای تضمین آزادی آکادمیک، نه صرفا اتکا به اراده فردی مدیران. و سوم، بازگشت فعال مسئولان دولت به فضای دانشگاه، آن هم نه در قالب سخنرانیهای یکطرفه بلکه در قالب گفتوگوی واقعی و پاسخگویی مستقیم.
شانزدهم آذر هر سال یادآور این واقعیت است که دانشگاه در ایران تنها یک نهاد آموزشی نیست؛ بخشی از وجدان انتقادی جامعه است. اگر دولت قصد دارد این وجدان را به رسمیت بشناسد، باید سیاستگذاری دانشگاهی را از مدار نگاه امنیتی و بوروکراتیک خارج کرده و آن را بر پایه مشارکت، شفافیت و اعتماد متقابل بازسازی کند.
بازگشت دانشجویان ستارهدار اقدام مهمی بود، اما تنها گام نخست در مسیری طولانی است. جامعه دانشگاهی این بار نه به نیتها، بلکه به واقعیتها و نتایج نظر خواهد کرد.
























