دولت چهاردهم که با شعار “تعامل هوشمندانه، عزتمند و در عین حال کارآمد” از صندوق رأی بیرون آمد، در نخستین ماههای استقرار خود، بیهیاهو و بیتعلل، مسیر گفتوگو با غرب، بهویژه ایالات متحده را در پیش گرفت؛ مسیری که نه از سر استیصال، بلکه از موضع شناخت ژرف از مختصات جهانی و نیازهای ملی ترسیم شد.
نخستین نشانههای این رویکرد، پیش از آنکه در تریبونها بازتاب یابد، در نبض جامعه هویدا شد. بازگشت نسبی آرامش به بازار، تثبیت نسبی ارزش پول ملی، و از همه مهمتر، بازگشت امید به جامعهای که سالها با التهابهای معیشتی و روانی دستبهگریبان بود، خود گواهی بر تأثیر سیاستورزی معقول است. این همان «ثمرهی گفتوگو» است؛ ثمرهای که نه در قالب توافقی نهایی، بلکه حتی در سطح مذاکرات مقدماتی نیز آثار خود را نشان میدهد.
بیتردید، مذاکره با کشوری که کارنامهای انباشته از عهدشکنی و بدعهدی دارد، عرصهی سادهای نیست. اما سیاست، میدان بستن دستها نیست؛ میدان گشودن پنجرههاست، ولو در برابر بادهای تند. هنر دیپلماسی در همین است که بتوان در عین حفظ کرامت ملی، در مسیر منافع کشور حرکت کرد، و این دقیقاً همان چیزی است که دولت چهاردهم کوشیده است رقم بزند.
مخالفان مذاکره، همواره با واژگان پرطمطراق از «استقامت» و «اقتدار» سخن میگویند، بیآنکه توشهای عملی برای مقابله با انسدادهای اقتصادی و بیثباتی اجتماعی فراهم آورند. این در حالی است که تاریخ دیپلماسی بهروشنی نشان میدهد هرگاه زبان دیپلماسی جایگزین زبان تقابل شده، ثمرات آن نهتنها در سطح روابط خارجی، که در زندگی روزمره مردم نیز متبلور شده است.
در جهانی که هر روز بیش از پیش بهسوی پیچیدگیهای نوین میرود، هیچ دولتی نمیتواند با دیوارکشی سیاسی، بر مشکلات اقتصادی فائق آید. راه عبور از تنگناها، از دل مذاکرهای عزتمندانه میگذرد؛ مذاکرهای که نه از سر وادادگی، که از موضع فهم واقعیتها و تدبیر برای آینده صورت میگیرد.
اکنون که بار دیگر چراغ دیپلماسی روشن شده، باید آن را پاس داشت؛ چراکه خاموشی آن، چیزی جز بازگشت به شب تار انزوا و فشار نیست. این صدای مردم است که در پسِ گفتوگو شنیده میشود؛ صدایی که خواهان ثبات، توسعه و آیندهای روشن برای ایران است.