سپینو

0
به مناسبت پذیرش استعفای صدیقی؛‏ شنیدن به جای تحکم

مردم، بهترین شریک استراتژیک حکومت

  • کد خبر : 9428
  • 12 مرداد 1404 - 16:30
مردم، بهترین شریک استراتژیک حکومت
استعفای حجت‌الاسلام صدیقی از امامت جمعه، تنها یک کناره‌گیری ساده نبود؛ نشانه‌ای از چرخش آرام نظام به‌سوی «شنیدن» مردم و اصلاح درونی است.

‏به گزارش وفاق ملی، امروز، رهبر انقلاب با استعفای حجت‌الاسلام کاظم صدیقی از امامت جمعه موقت تهران موافقت کردند. استعفایی که در نظر بسیاری، فقط کناره‌گیری یک روحانی از جایگاهی مذهبی نبود؛ بلکه نشانه‌ای از چرخشی آرام اما معنادار در سیاست‌ورزی جمهوری اسلامی تلقی شد؛ چرخشی به‌سوی شنیدن.

‏در روزگاری که مردم بیش از هر زمان دیگری خواهان پاسخ‌گویی، شفافیت و عدالت‌اند، استمرار حضور چهره‌ای که خانواده‌اش درگیر پرونده‌های فساد مالی بود، برای افکار عمومی قابل پذیرش نبود. تریبون نماز جمعه، نه جای مدارا با فساد، که باید آینه صداقت و عدالت باشد. آنچه اکنون رخ داده، گرچه در ظاهر امری جزئی است، اما در لایه‌های پنهان سیاست، می‌تواند نشانه‌ای از رجعت به عقلانیت باشد؛ بازگشت به «شنیدن» به جای «تحکم»، و «تأمل» به جای «تسلط».

صدای مردم، نه تهدید که فرصت است

‏در ادبیات کلاسیک حکمرانی، از ابن‌خلدون تا ماکیاولی و از خواجه نظام‌الملک تا جان لاک، همواره یک اصل بنیادین مشترک وجود دارد: حکومتی پایدار خواهد بود که به رضایت مردم تکیه زند، نه صرفاً به ابزارهای قدرت. در عصر مدرن نیز، اندیشمندان علوم سیاسی چون جیوانی سارتوری و دیوید ایستون، مفهوم «ورودی‌های اجتماعی به نظام سیاسی» را پایه تصمیم‌سازی و مشروعیت‌زایی می‌دانند.

‏بدین معنا، اگر حاکمیت، صداهای برخاسته از بطن جامعه را نه تهدید، که فرصت اصلاح تلقی کند، مسیر توسعه و پایداری قدرت برایش هموارتر خواهد شد. مردم در جمهوری اسلامی، اگر به مثابه شریک دیده شوند و نه فرمان‌بر، آنگاه نظام سیاسی نیز نه تنها با بحران‌های کمتر، بلکه با ظرفیت‌های تازه‌تری برای حل مسائل ساختاری روبه‌رو خواهد بود.

‏از مشروعیت به مقبولیت؛ یک گذار هوشمندانه

‏مشروعیت در نظام‌های ایدئولوژیک، اگر بی‌پشتوانه مقبولیت مردمی بماند، به‌سرعت رنگ می‌بازد. آنچه امروز بیش از هر چیز در معرض آزمون است، نه صرفاً پایبندی نظام به اصول دینی یا انقلابی، بلکه توانایی‌اش در درک شرایط اجتماعی و پاسخ‌گویی به تحولات نسلی، اقتصادی و اخلاقی جامعه ایرانی است.‏شنیدن صدای مردم، نشانه‌ای است از عبور از نگاه تمامیت‌خواه به نگاه مشارکتی؛ تلاشی برای پیوند دوباره میان حاکمیت و جامعه، در فضایی که شکاف‌ها، نه‌تنها مفهومی نظری، بلکه واقعیتی عینی شده‌اند.

‏درس‌هایی از تاریخ: شنیدن، رمز بقاست

‏نگاهی تاریخی به تجربه حکومت‌ها نشان می‌دهد که همواره آن دسته از ساختارهای سیاسی که در برابر مطالبه مردم انعطاف نشان داده‌اند، بیش از دیگران تداوم یافته‌اند: ژاپن پس از جنگ جهانی دوم، آلمان غربی پس از سقوط رایش سوم، آمریکای دوران جنبش حقوق مدنی و…

‏در ایران نیز، هرگاه نظام سیاسی به صداهای معترض گوش سپرده و اصلاحاتی ـ هرچند اندک ـ اعمال کرده، از ریزش‌های گسترده‌تر در امان مانده است. تجربه‌های تلخ بی‌توجهی به افکار عمومی، همچون بحران‌های سیاسی دهه‌های گذشته، خود گواهی است بر این واقعیت تاریخی.

و اکنون، نوبت تعمیق است

‏استعفای حجت‌الاسلام صدیقی، اگر آغازی برای روندی بلندمدت در پاسخ‌گویی و اصلاح باشد، می‌تواند بازسازی رابطه‌ای باشد که سال‌هاست ترک برداشته است. آنچه نیاز است، نهادینه‌سازی این رویکرد در همه سطوح قدرت است؛ از خطیب نماز جمعه گرفته تا وزیر و مدیر و قاضی و نماینده.


‏مردم ایران، برخلاف برخی تصورها، نه اهل آشوب‌اند و نه ضدحاکمیت؛ بلکه مشتاق اصلاح‌اند، اگر صادقانه دیده و شنیده شوند.‏بازگشت به مردم، بازگشت به عقلانیت است. اگر نظام سیاسی ایران این مسیر را با اراده و استمرار ادامه دهد، بی‌تردید می‌توان به آینده‌ای امید بست که در آن، مردم نه سوژه سرکوب یا مخاطب تذکر، که شریک در حکمرانی‌اند.‏دولت‌ها می‌آیند و می‌روند، اما آنچه باقی می‌ماند، کیفیت رابطه‌ی یک ملت با حاکمان خویش است؛ رابطه‌ای که اگر بر «اعتماد» و «شنیدن» بنا شود، بیمی از فردا نخواهد داشت.

لینک کوتاه : https://vefaghemelli.com/?p=9428
  • نویسنده : بهنام عبداللهی
انفرادی

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.