در روزهایی که فضای سیاسی کشور دستخوش انواع برچسبها، سوءتفاهمها و قطببندیهای رسانهای است، بازخوانی دقیقتر برخی مواضع کلان در عرصه سیاست داخلی ضرورت دارد. مسعود پزشکیان، رئیسجمهور کشور، اخیراً در جلسهای رسمی تصریح کرد «من اصلاحطلبم، اما اصلاحطلب اصولگرا؛ بدون اصول نمیتوان اصلاح کرد.» این عبارت در ظاهر، ترکیبی متناقضنما و شاید حتی نامأنوس بهنظر برسد. اما در باطن، حامل نوعی صورتبندی جدید از سیاست در ایران است؛ سیاستی که تلاش دارد از دوگانهسازیهای فرساینده عبور کند و از دل افراط و تفریطِ جاری، راهی مبتنی بر اعتدال واقعبینانه و متعهدانه باز کند.
پزشکیان پیشتر نیز در جریان رقابتهای انتخاباتی، بر همین موضع پای فشرده بود؛ موضعی که البته چندان به مذاق برخی محافل سیاسی خوش نیامد. چرا که ترجیح آنان، تداوم منازعههای پوپولیستی میان جناحهاست، نه حرکت بهسوی همافزایی گفتمانی. درک بنیادین این گزاره که اصلاح، بدون التزام به اصول، یا به اغتشاش منجر میشود یا به استحاله، برای آینده سیاست ایران حیاتی است. چنانکه پایبندی صرف به اصول بدون درک ضرورت اصلاح، به ایستایی و انسداد منتهی میگردد. خطمشیای که رئیسجمهور بر آن تأکید دارد، تلاشی است برای تلفیق «اصلاحطلبی» با «اصولگراییِ متعقل»، نه برای بازی در زمین دوگانههای رایج، بلکه برای گشودن افقی تازه در سیاست ایران.
تجربه سیاسی کشور در دو دهه اخیر، بهروشنی نشان داده که افراطگرایی، هم در برخی محافل اصولگرا و هم در بخشهایی از اردوگاه اصلاحطلب رخنه کرده است.اصولگراییای که هرگونه اصلاح را نشانه انحراف میداند، از درک پویایی جامعه بازمانده و تنها به حفظ شکل ایستا و صوری قدرت میپردازد؛ غافل از آنکه حاکمیت بیاصلاح، فرو میپاشد نه حفظ میشود.و اصلاحطلبیای که بهنام تغییر، از اصول و مبانی عبور میکند، در نهایت نه اصلاحگر که برانداز خواهد بود؛ بیریشه و بیپشتوانه، در زمین بحرانآفرینان بازی خواهد کرد.
از این منظر، پزشکیان بهدرستی میکوشد راهی سومی را پیش بکشد: اصلاحِ درونزا و متکی بر مبانی جمهوری اسلامی. جامعه ایرانی نیازمند اصلاحات واقعی در حوزههای مختلف است؛ اما اصلاحاتی که ریشه در عدالت، عقلانیت و مصلحت عمومی داشته باشند، نه در فشار رسانهای یا موجسواری سیاسی. اگر اصول بنیادین در بستر اصلاح لحاظ شوند، بسیاری از چالشهای مزمن امروز قابل رفعاند:-عدالت در توزیع امکانات آموزشی، بهجای تبعیض ساختاری در کنکور و آموزش عالی-اصلاح در نظام سلامت، مبتنی بر کرامت بیمار و توانمندسازی پزشک ایرانی، نه تقلید صرف از الگوهای غربی-بازطراحی نظام بانکی و مالیاتی، بر اساس فقه حکومتی و عدالت اقتصادی-ارتقای بهرهوری در نظام اداری و حکمرانی، بدون تضعیف ساختار قانونی دولتدر همه این حوزهها، اگر اصلاحات بر مدار اصول حرکت کنند، نهتنها تنشزا نخواهند بود، بلکه موجب افزایش سرمایه اجتماعی نظام خواهند شد.
نکته مهمتر آنکه پایبندی به «اصول» در نگاه رئیسجمهور، به معنای التزام به چارچوب جمهوری اسلامی ایران است؛ اینکه ما خواهان تداوم این ساختار هستیم، اما نه بهمعنای انکار کاستیهای آن، بلکه بهمعنای اصلاح آن از درون، نه تخریب آن از بیرون.نظام جمهوری اسلامی، با ارکان چهارگانهاش (مردمسالاری، ولایت فقیه، استقلال، عدالتمحوری) ظرفیتهای زیادی برای تحول و رشد در درون خود دارد، بهشرط آنکه نهادهایش از پوستاندازی و بازسازی نترسند.
در شرایط جنگ ترکیبی کنونی، که رژیم صهیونیستی با ابزارهای رسانهای، روانی و امنیتی در پی تشدید قطبیسازی و افراطگرایی در داخل ایران است، مواضع متعادل، منطقی و اصولمحور دکتر پزشکیان واجد اهمیتی دوچندان است. صهیونیسم بهدنبال آن است که جامعه ایران را در یک دوقطبی افراطی گرفتار سازد: یا با ما، یا علیه ما. اما خط مشی رئیسجمهور این پیام را دارد که ایران، فراتر از جناحهاست؛ و ایران بهتر، فقط از مسیر گفتوگو، عدالت و اصلاح در چارچوب اصول ممکن خواهد شد.در دنیای سیاست امروز ایران، شاید مفاهیمی چون «اصلاحطلب اصولگرا» در ابتدا متناقض بنمایند، اما اگر نیک بنگریم، دقیقاً در همین ترکیب است که سیاست میتواند اخلاقی، کارآمد و بومی باقی بماند. شاید وقت آن رسیده باشد که سیاستورزی در ایران، از بند قالبهای نخنما شده رها شود و وارد مرحلهی وفاق اصولمحور و تحولگرا گردد.