سپینو

1

‏تحلیل برساخت ضدگفتمانی «وفاق»‏؛چرا می‌خواهند «وفاقی» به فحش تبدیل شود؟

  • کد خبر : 8850
  • 03 مرداد 1404 - 17:15
‏تحلیل برساخت ضدگفتمانی «وفاق»‏؛چرا می‌خواهند «وفاقی» به فحش تبدیل شود؟
در سطح کارکردی، گفتمان وفاق ملی به تقویت حاکمیت، کاهش واگرایی در ساختار قدرت و حتی بازتعریف روابط قوای سه‌گانه منجر شد.

‏وفاق ملی، در ادبیات علوم سیاسی، مفهومی استراتژیک و چندلایه است که به همگرایی نیروهای اجتماعی، همسویی نخبگان سیاسی و هم‌افزایی ساختارهای قدرت در یک نظام سیاسی اشاره دارد. دولت چهاردهم با شعار و منطق وفاق ملی روی کار آمد و تلاش کرد از همان آغاز، نوعی اعتدالگرایی ساختاری را با انسجام داخلی پیوند بزند.

رئیس‌جمهور در مواضع متعدد تأکید کرده است که اگر ملت ایران، فراتر از مرزهای قومیت، نگرش و عقیده سیاسی، به انسجام اجتماعی برسند، این سرمایه نمادین می‌تواند هم تهدیدات خارجی را مهار کند و هم بحران‌های داخلی را به فرصت تبدیل سازد.
‏اما وفاق ملی در این یک سال، صرفاً یک شعار انتخاباتی باقی نمانده است. در سطح کارکردی، این گفتمان به تقویت حاکمیت، کاهش واگرایی در ساختار قدرت و حتی بازتعریف روابط قوای سه‌گانه منجر شد.

استفاده از چهره‌های منتقد و حتی رقیب سیاسی در کابینه، تعامل همسو با مجلس و قوه قضائیه و نیز پیام‌های آشکار برای ترمیم شکاف‌های اجتماعی، نشان داد که دولت چهاردهم وفاق را به‌عنوان یک پارادایم حکمرانی پذیرفته است. این همان چیزی است که در ادبیات نظریه‌های حکمرانی مشارکتی، به «سرمایه اجتماعی حاکمیتی» تعبیر می‌شود.


‏اما مسئله اصلی در این یادداشت، مواجهه تخریبی جریان‌های رقیب با همین مفهوم است. وفاق، که باید یک ارزش سیاسی و اجتماعی تلقی شود، در دست مخالفان به ابزاری برای تحقیر و تقلیل تبدیل شده است. جریان‌های افراطی، به‌ویژه بدنه سایبری و شبکه‌های غیررسمی گروه‌هایی چون جبهه پایداری، با مهندسی افکار عمومی در فضای مجازی، کوشیده‌اند واژه «وفاقی» را به برچسبی تحقیرآمیز بدل کنند. آن‌ها وقتی به یکی از سران قوا یا مسئولان کلان حمله می‌کنند، می‌نویسند «او هم وفاقی شد»؛ گویی وفاقی شدن، مترادف با پیوستن به یک محفل فرصت‌طلب سیاسی برای انتفاع شخصی است.


‏این رویکرد، در منطق علوم سیاسی، مصداق «برساخت ضدگفتمانی» است؛ جریانی که نمی‌تواند با گفتمان رقیب در سطح عقلانی رقابت کند، تلاش می‌کند معنای آن را وارونه و آن را از حوزه ارزش به حوزه ضد‌ارزش منتقل کند. چنین رفتاری را می‌توان با مفاهیم «برچسب‌زنی منفی» و «مهندسی هویتی» در نظریه‌های ارتباطات سیاسی توضیح داد.
‏واقعیت این است که وفاق ملی، نه یک حلقه بسته قدرت، بلکه نوعی «نظام معنایی» برای عبور از دوگانه‌های کاذب است. وفاق در معنای اصیل خود، نه نفی تکثر، بلکه مدیریت هوشمندانه آن است. تخریب این مفهوم در نهایت به تقویت واگرایی و فرسایش سرمایه اجتماعی می‌انجامد و این همان چیزی است که نیروهای رادیکال به‌طور پنهانی از آن سود می‌برند؛ زیرا بقا و بازتولید هویت افراطی، محتاج بحران دائمی است.


‏از این منظر، تخریب وفاق ملی را نباید صرفاً رقابت جناحی دانست، بلکه باید آن را تلاشی هدفمند برای سلب امکان‌های همگرایی و حاکم کردن منطق «دوگانه‌سازی خصمانه» در عرصه عمومی ارزیابی کرد. اگر گفتمان وفاق به حاشیه رانده شود، بازگشت به سیاست حذف، تنش و قطبی‌سازی اجتناب‌ناپذیر خواهد بود؛ مسیری که تجربه تاریخی نشان داده، همواره به فرسایش قدرت ملی و افزایش آسیب‌پذیری در برابر تهدیدات خارجی منتهی می‌شود.


‏بنابراین دفاع از وفاق ملی، نه دفاع از یک دولت یا یک رئیس‌جمهور، بلکه پاسداری از بنیان‌های عقلانی حکمرانی و ضرورت‌های زیست‌پذیری اجتماعی است. باید این گفتمان را از دست مصادره‌گران معنایی نجات داد و دوباره آن را به جایگاه واقعی خود در منظومه سیاسی کشور بازگرداند.

لینک کوتاه : https://vefaghemelli.com/?p=8850
  • نویسنده : بهنام عبداللهی
انفرادی

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.