سپینو

0

تهران و واشنگتن؛ متحدان طبیعی در نظمی ساختگی

  • کد خبر : 2787
  • 13 اردیبهشت 1404 - 15:22
تهران و واشنگتن؛ متحدان طبیعی در نظمی ساختگی
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، دولت‌های ایالات متحده که به برتری تمدنی و اقتصادی خود اطمینان داشتند، دستور کار نئولیبرالی را در مقیاسی جهانی دنبال کردند. این دستور کار شامل آزادسازی اقتصادی، مالی‌سازی، مداخلات نظامی در خاورمیانه و گسترش فرهنگی جهانی بود که هدف آن حذف تمایزهای قومی، مذهبی و جنسیتی بود.

انحراف از نظم جهانی نئولیبرال

در تضاد آشکار با این روند، ظهور جنبش «آمریکا را دوباره عظیم کنیم» به رهبری دونالد ترامپ نقطه عطفی در سیاست آمریکا محسوب می‌شود. سیاست‌های ترامپ – بازگشت به اقتصاد ملی، مخالفت با جهانی‌سازی، و احیای نقش‌های سنتی جنسیتی و نهاد خانواده – چالشی جدی برای گفتمان نئولیبرال غالب ایجاد کرد. هم‌زمان، او جنگی فرهنگی علیه ارزش‌های لیبرال به راه انداخت که ریشه در سنت‌های مذهبی، ملی‌گرایانه و محافظه‌کارانه داشت.

شباهت‌های ساختاری با جمهوری اسلامی ایران

به طرز قابل‌توجهی، بسیاری از انتقادهای ترامپ نسبت به نظم نئولیبرال، با مواضعی که جمهوری اسلامی طی بیش از چهار دهه گذشته اتخاذ کرده، هم‌پوشانی معناداری دارد. انقلاب ۱۳۵۷ ایران نیز نوعی طرد نظام سلطنتی متمایل به غرب و تأکیدی مجدد بر هویت اسلامی – ملی بود؛ هویتی مبتنی بر اصول بنیادگرایانه و فرهنگی. تهران همواره به جهانی‌سازی از زاویه امنیتی نگریسته و آن را تهدیدی برای اصالت دینی و استقلال ملی تلقی کرده است. ایران از نخستین منتقدان نظم اقتصادی نئولیبرال به شمار می‌رود و در سیاست‌گذاری‌های خود بر حمایت از تولید داخلی، مخالفت با تجارت آزاد و اجرای اقتصاد مقاومتی تأکید داشته است. از نظر فرهنگی نیز جمهوری اسلامی بر تمایزات جنسیتی و پایبندی به ارزش‌های سنتی تأکید کرده است – موضعی که به طرز جالبی در دستور کار ترامپ نیز بازتاب یافته است.

سنت‌گرایی سیاسی در چارچوب سیاست‌های تمدن

 در سطحی عمیق‌تر، آنچه این دو الگوی سیاسی را به یکدیگر نزدیک می‌کند، صرفاً سیاست‌های روزمره‌شان نیست، بلکه نوعی سنت‌گرایی سیاسی در تقابل با مدرنیته جهانی است. هم جنبش انقلابی ایران و هم ترامپیسم، در بنیاد خود در پی احیای «خود تاریخی» ای هستند که باور دارند بر اثر جهانی‌سازی و لیبرالیسم فرهنگی تضعیف شده است. تهران از سنت‌های دیرپای ایران، تشیع و امپراتوری‌های پیشامدرن بهره می‌گیرد، درحالی‌که ترامپیسم تصاویری اسطوره‌ای از آمریکای دهه ۱۹۵۰ را فرامی‌خواند – دورانی با سلطه سفیدپوستان، خانواده‌های هسته‌ای و اقتصادی مبتنی بر تولید.

باوجود تفاوت‌های ساختاری، این دو رویکرد در یک نقطه‌‍ای کلیدی به هم می‌رسند: تمایل به بازسازی نظمی مبتنی بر تمایز، هویت و ریشه‌مندی. از این منظر، می‌توان از پروژه‌ای تمدنی مشترک در برابر «نظم جهانیِ بی‌ریشه و جهانی‌شده» سخن گفت؛ پروژه‌ای که شاید زمینه‌ساز نوعی اتحاد راهبردی – هرچند نانوشته – بین آن‌ها باشد.

همگرایی منطقه‌ای

از نظر ژئوپلیتیکی، تهران نقش حیاتی در مقابله با جریان‌های تروریستی در خاورمیانه ایفا می‌کند – جریان‌هایی که نه‌تنها برای ایران بلکه برای سیستم جهانی گسترده‌تر تهدیدی به شمار می‌روند. برخلاف تصاویری که رسانه‌های عمومی از آن ترسیم کرده‌اند، جمهوری اسلامی ساختاری دارد که هم‌زمان از ریشه‌های دینی خود دفاع می‌کند و در یک نظم منطقه‌ای متمایز که تحت‌تأثیر سنت‌های دیپلماسی ایرانی است، عمل می‌کند.

اگر واشنگتن واقعاً در حال حرکت به‌سوی بازنگری در نظم جهانی و عبور از لیبرالیسم جهانی است، آنگاه تهران می‌تواند به‌عنوان یک متحد طبیعی در این مسیر به‌حساب آید. موضع بازدارنده ایران در برابر سلفی‌گری جهادی و نقش تعادلی آن در خاورمیانه، آن را به یکی از معدود بازیگرانی تبدیل کرده که قادر به همکاری با قدرتی تمدنی مانند ایالات متحده است – اگر چشم‌انداز منطقه‌ای از منافع امپریالیستی به منافع تمدنی تغییر یابد. تهران برخی از مؤثرترین تلاش‌های ضدتروریسم را در مرزهای خود رهبری کرده و عملیات ضدتروریسم فرامرزی را انجام داده است – ظرفیت‌هایی که از طریق همکاری امنیتی، اطلاعاتی و عملیاتی می‌توانند به مقابله با امواج سلفی‌گری و گروه‌های جهادی در منطقه کمک کنند. این می‌تواند مسیری برای ایالات متحده به‌منظور تثبیت یکی از نقاط بحرانی ژئوپلیتیکی جهان، یعنی خاورمیانه، فراهم آورد.

جمع‌بندی: در جست‌وجوی یک نظم جایگزین

بنابراین، تناقضات ظاهری میان جمهوری اسلامی ایران و دولت ترامپ، در سطحی عمیق‌تر، نشان‌دهنده اشتراکات بنیادین هستند. هر دو، از منظر ایدئولوژیک، نظم جهانی موجود را نامشروع و ناسازگار با فرهنگ بومی خود تلقی می‌کنند. درحالی‌که خاورمیانه پس از حملات ۷ اکتبر دستخوش تحولی ژئوپلیتیکی شده است، شاید زمان آن فرارسیده باشد که نخبگان آمریکایی به‌طورجدی الگوهای سنتی اتحاد و دشمنی را مورد بازنگری قرار دهند.

سؤال اساسی اینجاست: آیا واشنگتن خواهد توانست از سردرگمی راهبردی کنونی خارج شود و باتکیه‌بر ظرفیت‌های تمدنی و ضد نئولیبرال قدرت‌هایی چون ایران، نظمی نوین مبتنی بر همکاری میان بازیگران مستقل منطقه‌ای پایه‌گذاری کند؟ یا آنکه همچنان در ورطه فروپاشی گفتمان جهانی‌سازی گرفتار خواهد ماند؟

لینک کوتاه : https://vefaghemelli.com/?p=2787
انفرادی

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.