سیاست در معنای کلاسیک خود، میدانِ شفافسازی نسبتِ قدرت با حقیقت است. آنچه روز گذشته در قاب تلویزیون و از زبان معاون اجرایی رئیسجمهور شنیده شد، از این منظر واجد اهمیت مضاعف بود؛ چرا که برای نخستینبار یکی از مقامات ارشد دولت چهاردهم، بیپرده و فارغ از تعارفات مرسوم، بخشی از واقعیتهای بهجامانده از دولت سیزدهم در هنگام تحویل قوه مجریه را با افکار عمومی در میان گذاشت. این رخداد را نمیتوان صرفاً یک گفتوگوی رسانهای تلقی کرد، بلکه باید آن را کنشی معنادار در ساحت حکمرانی دانست.
«اطلاعرسانی صادقانه» یکی از مؤلفههای بنیادین حکمرانی خوب است. دولتها زمانی میتوانند ادعای بازسازی سرمایه اجتماعی داشته باشند که رابطه خود با مردم را از سطح روایتهای کلی و شعاری، به سطح گفتوگویی مبتنی بر داده، واقعیت و مسئولیتپذیری ارتقا دهند. طرح وضعیت گذشته، نه با هدف فرافکنی، بلکه برای تبیین شرایط موجود، به شهروندان امکان میدهد تصویر دقیقتری از چرایی تصمیمات امروز و محدودیتهای پیشروی سیاستگذار به دست آورند. این فهم، پیششرط شکلگیری قضاوت منصفانه و مشارکت آگاهانه است.
از منظر روانشناسی سیاسی، پنهانکاری و بزککردن واقعیت، در بلندمدت منجر به فرسایش اعتماد عمومی میشود. جامعهای که احساس کند از حقیقت محروم مانده، بهتدریج دچار «بدبینی نهادی» میشود؛ وضعیتی که در آن، حتی اقدامات مثبت حاکمیت نیز با سوءظن تفسیر میشود. در مقابل، شفافسازی درباره گذشته، نوعی همسطحسازی روانی میان دولت و ملت ایجاد میکند؛ گویی حاکمیت شهروندان را نه رعیتِ ناآگاه، بلکه شرکای فهم و کنش سیاسی خود میداند. همین احساس شراکت، یکی از موتورهای اصلی بازتولید اعتماد است.
از منظر جامعهشناسی سیاسی نیز، روایت صادقانه از وضعیت تحویلی، به تقویت «حافظه جمعی» کمک میکند. جامعهای که گذشته خود را بهدرستی میشناسد، کمتر در دام سادهسازیهای عوامپسندانه و مقصرسازیهای هیجانی میافتد. این آگاهی تاریخی، امکان گفتوگوی عقلانی درباره اصلاحات ساختاری را فراهم میآورد و مسیر مشارکت اجتماعی و سیاسی را از واکنشهای احساسی به کنشهای مسئولانه تغییر میدهد.
بعد کمتر گفتهشده این رویکرد، کارکرد تنظیمگر آن در نظام تصمیمسازی است. وقتی دولت با مردم صادق باشد، هزینه اجتماعی تصمیمات دشوار کاهش مییابد و «تحمل جمعی» نسبت به سیاستهای اصلاحی افزایش پیدا میکند. در چنین وضعیتی، مشارکت سیاسی صرفاً به حضور در انتخابات محدود نمیماند، بلکه به اشکال متنوعتری از کنش مدنی، فرهنگی و اجتماعی بسط مییابد.
در نهایت، آنچه از این رخداد میتوان آموخت، یک قاعده ساده اما عمیق است: اعتماد، محصول پنهانکاری نیست؛ زاییده گفتن حقیقت است. دولتی که واقعیت گذشته را با مردم در میان میگذارد، در حقیقت در حال سرمایهگذاری برای آینده حکمرانی است.
























