به گزارش وفاق ملی، در روزهای منتهی به بحران، جولانی در حال مذاکره با رژیم صهیونیستی بود؛ مذاکراتی که با وساطت جمهوری آذربایجان و امارات متحده عربی انجام میشد. هدف از این رایزنیها، انعقاد یک پیمان امنیتی بود، نه عادیسازی روابط.
در همین راستا، چراغ سبزی به جولانی داده شد تا نیروهای «امن عام» خود را در سویداء مستقر کند. او عملیات را با ایجاد یک درگیری ساختگی میان عشایر بدو و جامعه دروزیان در مرزهای اداری سویداء و درعا آغاز کرد. اما خیلی زود، مانند تجربیات پیشین، گروههای مسلح بهصورت بینظم وارد منطقه شدند و به کشتار، تحقیر و اعمال خشونت علیه مردم دست زدند.
صحنههایی مانند هتک حرمت زنان و تراشیدن سبیلهای مردان (که نماد طایفه دروز است) موجی از خشم را حتی در آنسوی مرزها، در سرزمینهای اشغالی، برانگیخت. در پی این رخدادها، شماری از افسران ارشد دروزی در ارتش اسرائیل استعفا دادند و موفق طریف، رهبر دروزیان اسرائیل، فشار شدیدی بر ارتش وارد کرد تا از دروزیان سویداء حمایت شود.
تعداد زیادی از جوانان دروزی به سمت مرزهای سوریه حرکت کردند تا به یاری همکیشان خود بشتابند. این تحرکات رژیم صهیونیستی را وادار کرد تا برای جولانی ضربالاجلی جهت عقبنشینی تعیین کند. اما نیروهای جولانی از این کار امتناع کردند و بحران وارد مرحلهای تازه شد.
بمبارانهای سنگین علیه وزارت دفاع، ستاد کل ارتش، کاخ ریاستجمهوری و عقبه نیروهای جولانی در درعا موجب وحشت آنها و در نهایت عقبنشینیشان شد.
طبق توافقی با میانجیگری ترکیه و آمریکا، مقرر شد نیروهای جولانی با پوشش عشایر بار دیگر حملهای همهجانبه را آغاز کنند تا کار سویداء را یکسره سازند؛ روندی که همیناکنون در حال رخ دادن است، مگر آنکه بازیگر دیگری وارد میدان شود.
این بحران چندین بازیگر منطقهای و بینالمللی دارد و گاه تضاد منافع میان آنها باعث میشود کنترل اوضاع از دست طرفهای درگیر خارج شود.