سپینو

3

شبکه‌های اجتماعی: میدان نبرد روانی

  • کد خبر : 6037
  • 29 خرداد 1404 - 9:45
شبکه‌های اجتماعی: میدان نبرد روانی
شبکه‌های اجتماعی سلاح‌های قدرتمند با تخریب بسیار زیاد هستند. جهت‌دهی افکار عمومی، ساخت یا تغییر روایت‌ها باعث تقویت خشم در جامعه و تغییر ذهنیت به‌صورت هدفمند می‌شود.

بسیاری از محتواهای منتشر و پخش‌شده درباره جنگ بین ایران و اسرائیل، با برنامه‌ریزی و هدف‌گذاری طراحی و تولید شده‌اند.

روایت‌ها: ساختنی یا تصادفی؟

ذهنیت جامعه می‌تواند تبدیل به یکی از مهم‌ترین جریان‌های تصمیم‌گیر در بحران‌های اجتماعی و سیاسی شود. قدرت‌های بزرگ پس این بحران‌ها، تصمیم می‌گیرند که مردم چه چیزی را «ببینند»، چه چیزی را «احساس کنند» و چطور فکر کنند.

این الگو موازی با تنش‌های اخیر قابل مشاهده‌ بوده‌ است. مثلاً پس از حمله به کنسولگری ایران در دمشق، هزاران توییت با هشتگ‌هایی مثل #IranUnderAttack یا #IsraelStrikes در توییتر منتشر شد که بر اساس بررسی‌های موسسات تحقیقاتی مانند Atlantic Council بسیاری از آن‌ها را حساب‌های غیرواقعی، بات‌ها یا گروه‌های مرتبط با نهادهای سیاسی تولید کرده بودند. این توییت‌ها طوری زمان‌بندی و تکرار می‌شوند که ذهن مخاطب را به‌مرور به یک نسخه‌ی خاص از واقعیت یا حتی سناریوهای دروغین نزدیک کنند.

هدف از این کار اطلاع‌رسانی نیست. تأثیرگذاری احساسی و تغییر ادراک عمومی است.

جنگ روانی، مخرب‌تر از جراحت

گروه‌های تصمیم‌گیرنده، با تکرار اسامی خاصی به‌عنوان قهرمان یا قربانی، داستان را در ذهن جامعه می‌سازند. این روش بخشی از «جنگ شناختی» است. یعنی تغییر الگوهای فکری مردم نه از طریق آموزش یا بحث، بلکه با تکرار، احساسات، و هدایت زیرپوستی اطلاعات.

البته شبکه‌های اجتماعی نیز به‌عنوان ساختارهای از پیش آماده، این الگوریتم را تقویت و پشتیبانی می‌کنند.

طبق گزارش‌هایی مثل The Facebook Papers الگوریتم‌های شبکه‌های اجتماعی، محتوایی را بیشتر نشان می‌دهند که باعث واکنش‌های احساسی قوی مانند خشم یا ترس شوند. یعنی پست‌هایی که خنثی، تحلیلی یا متعادل‌اند، از طرفی به دلیل این سازوکار و از طرف دیگر به دلیل سرعت بالای گردش اطلاعات در شرایط بحرانی و شرایط روحی مخاطبان محتوا، به سختی دیده می‌شوند.

اما جریان‌ محتوایی خشم‌برانگیز یا محرک احساس مظلومیت و تهدید، شانس بیشتری برای دیده‌شدن دارند.

ترند: پاسخ مخاطب یا جریان فکری از پیش تعیین شده؟

ترند شدن یک موضوع همیشه نشانه اهمیت ذاتی آن نیست. گاهی شرکت‌ها، دولت‌ها و گروه‌های سیاسی با بودجه‌های کلان و پس از طی‌کردن مراحل طولانی تحلیلگری و طراحی محتوا، موفق می‌شوند یک ترند را «بسازند».

این موضوع فقط به دوره‌ی جنگ محدود نمی‌شود و می‌تواند مقاصد تبلیغاتی داشته باشد و مسلما در شرایط خاص سیاسی و اجتماعی، اهمیت دو چندان پیدا می‌کند. در انتخابات، اعتراض‌ها، یا بحران‌های اجتماعی در آمریکا، هند یا کشورهای اروپایی هم بارها مشاهده شده که گروه‌هایی خاص با هدف تأثیرگذاری روی افکار عمومی، پویش‌های شبکه‌ای و گسترده طراحی می‌کنند. این پویش‌ها از ابزارهای مختلف و پر استفاده مخاطبان (هشتگ، میم، توییت و …) و حتی چهره‌های شناخته‌شده و کامنت‌های هماهنگ را شامل می‌شوند.

وقتی تواناییِ پلتفرم‌های اجتماعی در تغییر ذهنیت بخش زیادی از جامعه در اختیار قدرت‌های سیاسی یا اقتصادی قرار می‌گیرد، نتیجه می‌تواند تصمیمات احساسی، واکنش‌های افراطی، و حتی نفرت‌پراکنی در سطح بسیار کلان و حتی بین‌المللی باشد. توئیتر (X)، تلگرام و اینستاگرام در این شرایط، نقش رسانه‌های بین‌المللی، ابزار جنگ روانی و حتی جایگزین اتاق فکر سیاسی را بازی می‌کنند.

در ماه‌های اخیر، چند توییت از شخصیت‌هایی مثل الی لیک (تحلیلگر امنیت ملی در آمریکا) یا یائیر نتانیاهو (فرزند نخست‌وزیر اسرائیل)، میلیون‌ها بار بازنشر شدند. هدف چنین توییت‌هایی اغلب ایجاد فشار روانی، تضعیف طرف مقابل یا هدایت گفتمان جهانی است و این بازتاب گسترده، بیشتر برنامه‌ریزی‌شده است تا تصادفی.

توییت‌های مشابه از سوی فعالان مدنی یا روزنامه‌نگاران مستقل نیز با اینکه می‌توانند فضای فکری را تغییر دهند، به دلیل نداشتن پشتوانه مالی، کمتر دیده می‌شوند. در این میدان، برتری با کسانی است که منابع بیشتری برای تبلیغ روایتِ مورد پسند خود دارند.

در این شرایط، بررسی، تردید و تامل در هدف اصلیِ یک محتوا می‌تواند تنها نجات‌دهنده شرایط ذهنی و حتی جوامع باشد. برای دوری از تبدیل شدن به یک مهره ساده در نقشه‌های قدرت‌های بزرگ برای منافع بیشتر، مخاطب باید با آگاهی و گزینش‌گری محتوای ترند را دریافت و باور کند.

لینک کوتاه : https://vefaghemelli.com/?p=6037
  • نویسنده : (ویرایش) معصومه مهدی‌آبادی
  • منبع : آرشیو خبرگزاری‌های بین‌المللی
انفرادی