ملی شدن نفت و بحران سیاسی ایران: نگاهی به نقش مخالفان داخلی و مداخلات خارجی
به گزارش وفاق ملی، در اوایل دهه ۱۳۳۰، ایران با یکی از بزرگترین تحولات اقتصادی و سیاسی دوران معاصر خود مواجه شد: ملی شدن صنعت نفت. این اقدام تاریخی که به رهبری دکتر محمد مصدق و با حمایت گسترده مردم و نمایندگان مجلس صورت گرفت، نه تنها استقلال اقتصادی ایران را هدف قرار داده بود بلکه نشاندهندهٔ تمایل شدید ملت به پایان دادن به نفوذ خارجی در امور داخلی کشور بود. ملی شدن نفت، که عمدتاً به دلیل سوءاستفادههای بریتانیا و شرکت نفت انگلیس-ایران صورت گرفت، بلافاصله واکنشهای گستردهای در سطح داخلی و بینالمللی برانگیخت.
مصوبه ملی شدن نفت، اگرچه با شور و حمایت مردمی مواجه شد، اما کشور را به بحران عمیقی سوق داد؛ بحران اقتصادی ناشی از تحریمها و فشارهای خارجی، ناامنی سیاسی، و همچنین مخالفتهای داخلی از جمله عواملی بودند که مسیر دولت مردمی مصدق را دشوار کردند. در این مقطع حساس، مخالفان داخلی به شکلهای مختلفی علیه دولت فعالیت کردند و با اتکا به منابع قدرتی متفاوت، زمینهٔ دخالت و بهرهبرداری خارجی را فراهم ساختند.
از کاشانی تا شعبان جعفری
یکی از مهمترین شخصیتهایی که در برابر ملی شدن نفت و سیاستهای مصدق ایستاد، آیتالله محمدرضا کاشانی بود. او که با نفوذ گسترده در حوزههای مذهبی و بین بازاریان برخوردار بود، توانست بخش بزرگی از بازار و طبقات سنتی را علیه مصدق بسیج کند. کاشانی با استفاده از نفوذ خود در مساجد و اجتماعات مذهبی، مردم را به عدم حمایت از مصدق ترغیب کرده و سیاستهای او را به چالش کشید.

در کنار کاشانی، شخصیتهایی چون آیتالله بهبهانی نیز با استراتژیهای مشابه وارد عمل شدند. بهبهانی، با شبکهٔ گستردهٔ روزنامهها و ارتباط با گروههای سنتی، فشار سیاسی بر دولت را افزایش داد و از رسانه به عنوان ابزار تبلیغاتی علیه ملی شدن نفت استفاده کرد.
بازاریان و گروههای مختلفی از جامعه نیز نقش تعیینکنندهای داشتند. این گروهها، به ویژه در دوران بحران اقتصادی ناشی از تحریمها، تحت تأثیر تبلیغات مخالفان و نگرانیهای اقتصادی، موجبات بیثباتی و اعتراضات شهری را فراهم کردند. شعبان بیمخها، به عنوان نیرویی سازماننیافته اما فعال، در این دوران با راهاندازی اعتراضات خیابانی و حملات به دفاتر روزنامهها و دفاتر دولتی، فضای امنیتی را به نفع مخالفان داخلی تغییر دادند.
روزنامهها و رسانههای مخالف، با انتشار اخبار جهتدار و تفسیرهای منفی از عملکرد دولت، نقش مهمی در کاهش حمایت عمومی از مصدق ایفا کردند. این رسانهها، علاوه بر ایجاد تردید، زمینهٔ بهرهبرداری خارجی را نیز برای آمریکا و انگلیس فراهم ساختند.
دستورالعمل آمریکاییها و نقش اشرف و دربار
در این میان، مداخلهٔ خارجی نقش تعیینکنندهای داشت. سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) به طور دقیق نقشهٔ خود را برای سرنگونی دولت مصدق طراحی کرده بود. یکی از محورهای اصلی این نقشه استفاده از ظرفیتهای داخلی برای تضعیف دولت مردمی بود. اشرف پهلوی، خواهر محمدرضا شاه، با نفوذ شخصی خود و ارتباط با دربار و گروههای نزدیک به شاه، به عنوان یکی از عناصر کلیدی در این عملیات شناخته میشد.

نقشهٔ سیا و پیامدهای همکاری داخلیها تحلیل این رویداد نشان میدهد که سرنگونی دولت مصدق، محصول همپوشانی چندین عامل بود: طراحی دقیق سیا، استفاده از ابزارهای رسانهای و اقتصادی، و همکاری داخلیها که انگیزههای شخصی و ایدئولوژیک داشتند. مخالفان داخلی، چه آگاهانه و چه ناآگاهانه، نقش محور در اجرای نقشهٔ آمریکاییها ایفا کردند و شرایط را برای اعمال فشار خارجی و دستیابی به اهداف سیاسی خود فراهم ساختند.
سیا، با استفاده از شبکههای رسانهای، فعالان سیاسی داخلی، بازاریان، و حتی مخالفان درون دولت، تلاش کرد تا فضای عمومی را علیه مصدق شکل دهد. دستورالعملهای آمریکاییها شامل ایجاد بحران اقتصادی مصنوعی، تحریک اعتراضات خیابانی، و بهرهبرداری از نزاعهای سیاسی داخلی بود. به عنوان مثال، بودجههای کلان برای خرید روزنامهها و حمایت از گروههای مخالف داخلی تخصیص یافت و با هدایت اعتراضات، تصویر دولت را در اذهان عمومی مخدوش کردند.نقش اشرف و دربار، در هماهنگی با آمریکا، برای بسیج گروههای مخالف، ایجاد فشار بر مصدق و همزمان حفظ ظاهر مشروعیت سلطنت، حیاتی بود. این همکاری، با استفاده از بازاریان و دیگر گروههای اجتماعی، امکان ایجاد بحران اقتصادی و سیاسی را فراهم ساخت. در واقع، آمریکا با بهرهگیری از مجموعهای از ظرفیتهای داخلی، از نفوذ و منافع شخصی برخی بازیگران داخلی برای پیشبرد اهداف خود بهره برد.
این تجربه تاریخی، نشان میدهد که هر گونه بحران داخلی و ضعف اجتماعی میتواند زمینهٔ مداخلات خارجی را فراهم کند. استفادهٔ سیا از ظرفیتهای داخلی ایران به عنوان اهرمی برای سرنگونی دولت مردمی، الگویی است که بعداً نیز در سیاستهای بینالمللی دیده شد. بهرهبرداری از شکافها و منافع شخصی داخلیها، نه تنها موجب شکست مصدق شد، بلکه کشور را برای سالها از مسیر توسعهٔ سیاسی و اقتصادی بازداشت.
در نهایت، این رخداد تاریخی، عبرتی است از چگونگی همپوشانی منافع خارجی و داخلی برای تغییر مسیر یک کشور. نقش مخالفان داخلی، نه فقط در شکلدهی بحران سیاسی بلکه در تسهیل دخالت خارجی، نشان میدهد که اهداف کوتاهمدت یا منافع شخصی میتواند به هزینهٔ بلندمدت ملیت و استقلال کشور تمام شود. نقشهٔ سیا، که با استفاده از رسانه، بازار، گروههای خیابانی، و شبکههای سیاسی اجرا شد، یک نمونهٔ شاخص از هماهنگی قدرت خارجی با ضعفهای داخلی برای تغییر ساختار سیاسی کشور است.