به گزارش وفاق ملی، در فضای سایبری، زرادخانه ایران بهطرز بیسابقهای تقویت شده است؛ از نفوذ به هزاران سند طبقهبندیشده اسرائیلی و افشای اطلاعات حساس نظامیان رژیم اشغالگر گرفته تا فلجسازی سیستمهای راداری و زیرساختهای حیاتی. تهران نشان داده است که بدون شلیک حتی یک گلوله، میتواند در قلب اسرائیل ویرانی بیافریند.
گزارش تحلیلی پایگاه خبری The Cradle، منتشرشده توسط بخش سیاست خارجی ایرنا، آینده آتشبس شکننده میان ایران و ایالات متحده را بررسی کرده و هشدار داده است: این آتشبس، نه صلحی پایدار بلکه وقفهای پیش از طوفان است؛ وقفهای که منطقه را به سمت بازترسیمی از اتحادها و خطوط قرمز سوق میدهد.
جنگ دوازدهروزهای که همهچیز را تغییر داد
تقابل مستقیم ایران و رژیم صهیونیستی در ژوئن ۲۰۲۵، که تنها ۱۲ روز به طول انجامید، همان چیزی بود که دههها جنگ نیابتی و عملیات مخفی از تحقق آن جلوگیری کرده بود. موشکهای بالستیک ایران تا اعماق تلآویو پیشروی کردند و در مقابل، جنگندههای اسرائیلی موفق شدند به زیرساختهای حساس ایران نفوذ کنند. این رویارویی، تمامی موازنههای پیشین را بر هم زد.
اما آنچه پس از این جنگ رخ داد، بهمراتب مهمتر است: آتشبسی که بهجای آرامش، تنها فرصتی برای دو طرف فراهم کرد تا نفس تازه کنند و برای دور بعدی آماده شوند. آمریکا، که دیگر تمایلی به درگیر شدن در یک جنگ تمامعیار در غرب آسیا ندارد، با راهبردی محتاطانه سعی در مهار بحران دارد. ترامپ اکنون آشکارا از «مدیریت تنش» سخن میگوید، در حالی که نتانیاهو همچنان بهدنبال یک استراتژی تهاجمی برای فروپاشی داخلی جمهوری اسلامی است.
سه درس کلیدی از جنگ اخیر
۱. محدودیتهای اسرائیل:
علیرغم حملات دقیق و گسترده موساد، اسرائیل نتوانست برنامه هستهای ایران را متوقف کند. ایران با حملات موشکی بیوقفه، ضعف سامانههای دفاعی پیشرفته مانند گنبد آهنین را آشکار کرد و نشان داد که حتی برتری تکنولوژیک تلآویو نمیتواند مانع خسارات گسترده شود.
۲. آسیبپذیریهای ایران:
تهران نیز در این جنگ نقاط ضعف خود را دریافت؛ از مشکلات در پدافند هوایی گرفته تا نفوذ اطلاعاتی دشمن. این تجربه باعث شده ایران خرید سامانههای دفاعی پیشرفته روسی و چینی را در اولویت قرار دهد و پاکسازیهای گستردهای را در نهادهای امنیتی و نظامی خود آغاز کند.
۳. خطوط قرمز آمریکا:
حمایت مشروط واشنگتن از اسرائیل بهروشنی آشکار شد. ترامپ پس از کمک به تلآویو در حملات اولیه، با فشار برای آتشبس، نشان داد که ایالات متحده آماده ورود به یک جنگ طولانیمدت نیست. آمریکا ممکن است برای جلوگیری از گریز هستهای ایران از زور استفاده کند، اما حاضر نیست هزینههای یک جنگ منطقهای را بپردازد.
جنگ سایهها و استراتژی فرسایشی
تلآویو پس از آتشبس، بار دیگر به عملیاتهای مخفی و جنگ سایبری روی آورده است. ترور دستکم ۱۲ دانشمند ارشد ایرانی توسط موساد و حملات سایبری فلجکننده به تأسیسات حیاتی، نشان از تلاش اسرائیل برای بیثباتسازی داخلی ایران دارد. این رویکرد، بخشی از سیاست «چمنزنی» تلآویو است؛ حملات محدود و متوالی برای تضعیف دشمن، بدون آنکه به جنگی تمامعیار منجر شود.
اما این استراتژی شمشیری دولبه است. ایران نیز در فضای سایبری به بازیگری قدرتمند تبدیل شده است؛ هک هزاران سند طبقهبندیشده، افشای اطلاعات محرمانه نظامی و حتی اختلال در سامانههای نظارتی اسرائیل، نشان میدهد که تهران توانایی مقابله به مثل را دارد.
پاسخ تهران: بازدارندگی نامتقارن
در داخل، ایران عملیاتهای ضدجاسوسی را تشدید کرده و با بازداشت صدها مظنون به همکاری با موساد، نشان داده است که نسبت به تهدیدهای پنهان حساستر شده است. در سطح منطقهای نیز حمایت از گروههای مقاومت در لبنان، عراق و یمن ادامه یافته و ارتقای توان موشکی و پدافند هوایی در دستور کار قرار گرفته است.
هدف تهران واضح است: افزایش هزینه هرگونه تجاوز اسرائیل و اجتناب از ورود مستقیم به جنگ، تا زمانی که آمادگی کامل را به دست آورد.
آیا این یک جنگ سرد جدید است؟
تقابل آشکار میان ایران و اسرائیل بهسرعت در حال تغییر شکل است؛ از میدانهای جنگ به فضای سایبری و از حملات مستقیم به نبردهای پنهانی. این یک جنگ سرد مدرن است که مرزهای آن دیگر با جغرافیا تعریف نمیشود، بلکه با اطلاعات، فناوری و عملیاتهای روانی.
هیچیک از طرفین پیروز مطلق نبودهاند، اما هر دو میدانند که دور بعدی رویارویی، شاید دیگر قابلمهار نباشد.