آمریکا سال ۲۰۱۵، توافق هستهای با ایران را که به «برنامه جامع اقدام مشترک» یا برجام معروف شد، به صورت یک جانبه لغو کرد و باعث رسیدن به بنبست فعلی شد. اگر بخواهیم از نگاه تاریخی مسئول این وضعیت را مشخص کنیم، دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا، مقصر اصلی است؛ کسی که در سال ۲۰۱۸ این توافق را کنار گذاشت؛ توافقی که فعالیتهای غنیسازی اورانیوم ایران را تا سطح ۳.۶ درصد و تحت نظارت دقیق آژانس بینالمللی انرژی اتمی محدود میکرد.
ایسنا در گزارشی نوشت که «ام کی بهادراکومار» دیپلمات سابق هندی و کارشناس مسائل بینالملل که سه دهه در سرویس دیپلماتیک هند فعالیت داشت، در مقالهای با عنوان «گزینه N ایران: از کبوتر تا شاهین» در سایت نیو ایندیان اکسپرس نوشت: هرگونه حمله نظامی آمریکا به ایران، میتواند پیامدهای وخیمی برای سیاست خارجی و امنیت منطقهای هند داشته باشد و اهمیت آن در بلندمدت نیز بسیار بالاست. عملیات نظامی «چکش نیمهشب» در ۲۲ ژوئن از نظر حقوق بینالملل و منشور سازمان ملل غیرقابل توجیه است. برنامه هستهای ایران که با هدف صلحآمیز و به عنوان عضو پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) اجرا میشود، هرگز دلیلی برای شروع جنگ به شمار نمیرود. در این میان، اقدام سیاسی فریبکارانه آمریکا تعجبآور است؛ چراکه شریک آمریکا در این تجاوز، یعنی اسرائیل، خود کشوری دارای سلاح هستهای است که خارج از پیمان NPT عمل میکند و برنامه تسلیحات مخفیانهاش تنها با پشتیبانی واشنگتن ممکن شده است.
لغو یکجانبه توافق هستهای ۲۰۱۵ با ایران توسط آمریکا، باعث بنبست کنونی شده است. در این میان، دونالد ترامپ، رئیسجمهور وقت آمریکا در سال ۲۰۱۸ با کنار گذاشتن این توافق، مسئول این بحران شناخته میشود. توافقی که غنیسازی اورانیوم ایران را به ۳.۶ درصد محدود کرده و تحت نظارت شدید آژانس بینالمللی انرژی اتمی بود. چه در سال ۲۰۱۸ و چه در حملات ژوئن اخیر، ترامپ تحت تأثیر درخواستهای اسرائیل عمل کرد؛ کشوری که با رویاهای سلطه منطقهای و تبدیل شدن به قدرت مرکزی غرب آسیا، به تدریج کنترل خود را از دست داده است.
مسئله اصلی اکنون این است که عملیات ۲۲ ژوئن علیه تأسیسات هستهای ایران چه دستاوردی داشت. ترامپ مدعی است که این حمله، برنامه هستهای ایران را «نابود» کرد. آنچه ترامپ در واقع القا میکند این است که در محاسبات او، مسئله هستهای ایران دیگر وجود ندارد و مذاکرات میتواند برای دستیابی به «توافق صلح جامع» از سر گرفته شود. با این حال از سوی دیگر، پنتاگون تخمین میزند که برنامه هستهای ایران تنها یک تا دو سال عقب افتاده است. آژانس بینالمللی انرژی اتمی پیشبینی میکند که ایران ممکن است ظرف چند ماه، غنیسازی اورانیوم را از سر بگیرد. در همین حال، مقام های ایرانی، ادعای ترامپ را مبنی بر تأثیر گسترده حملات اغراقآمیز دانسته و معتقدند که آمریکا «هیچ چیز از این جنگ به دست نیاورده» و حملات آمریکاییها «هیچ اثر قابل توجهی» بر تأسیسات هستهای ایران نداشته است. با گزارشهایی که از تهران منتشر شده مبنی بر اینکه ذخایر اورانیوم غنیشده ایران پیش از حمله آمریکا به مکانهای مخفی منتقل شدهاند، این ماجرا پیچیدهتر هم شده است.
کافی است بگوییم که ترامپ در ذهن خود بهدنبال یک «معامله بزرگ» است تا ایران و اسرائیل را در یک چارچوب منطقهای از پیوندهای اقتصادی با غرب درگیر سازد؛ چارچوبی که متکی بر توافقهای تجاری، روابط اقتصادی، سرمایهگذاری و اتصال منطقهای برای خلق خاورمیانهای نوین خواهد بود. ترامپ امیدوار است با بهرهبرداری از آتشبس در غزه، این طرح را با همسایگان ایران آغاز کند و بهسوی «پیمان ابراهیم ۲» حرکت نماید. با این حال، تمام این نقشهها بیشتر به خیالپردازی شبیهاند، زیرا عوامل متغیر زیادی از جمله آشفتگی در سوریه، امتناع حزبالله از تحویل سلاحهایش، احتمال حمله اسرائیل به لبنان، خشم اعراب از جنگ اسرائیل در غزه، نقش آینده حماس، تردید عربستان در برقراری روابط با اسرائیل، نگرانی عربستان از قدرتطلبی و رفتار بیثباتکننده اسرائیل، و تردید گسترده (جز در میان بازرگانان اسرائیلی) نسبت به طرح «ریویرا غزه» در آن دخیل است.
تنها چیزی که با اطمینان میتوان گفت این است که عملیات «چکش نیمهشب» دیگر تکرارشدنی نیست. هواپیماهای رادارگریز آمریکایی از شمال سوریه عبور کرده، از رشتهکوههای درهم کردستان گذشتند، از رادارها در امان ماندند و وارد جمهوری آذربایجان و سپس دریای خزر شدند، جایی که از موقعیت ایستایی، بمبها را رها کردند. احتمالاً ماهها برنامهریزی دقیق و تمرینات آزمایشی مقدم بر این عملیات پیچیده بودهاند. ترامپ بر پایه پیشبینیهای اسرائیل انتظار داشت که شوک و هراس ناشی از بمبهای نفوذگر به پناهگاهها، تغییر رژیم در ایران را رقم بزند و در نهایت به استقرار یک دولت طرفدار غرب منجر شود اما واقعیت بهگونهای دیگر رقم خورد و حمله آمریکا و اسرائیل تنها موجب بسیج حمایت عمومی از دولت ایران شد.

با این حال، ترامپ تمایلی به جنگ فرسایشی ندارد. افزون بر این، باید متغیرهای زیادی را در سیاست داخلی آمریکا نیز در نظر بگیرد. در اصل، افکار عمومی داخلی با هرگونه جنگ مداخلهگرایانه در خارج از کشور مخالفت میکند. سناتور برنی سندرز هفته گذشته گفت که حمایت از اسرائیل در افکار عمومی آمریکا بهطور ملموسی رو به کاهش است. همچنین، دو محور اصلی جنبش MAGA، یعنی پایگاه رأی ترامپ در انتخابات ۲۰۲۴، مهاجرت و رد «جنگهای بیپایان» بود.
شخصیتهای بانفوذی مانند استیو بنن، مشاور سابق کاخ سفید و تاکر کارلسون، مجری سابق فاکس نیوز، رهبری مقاومت MAGA علیه جنگ ترامپ با ایران را بر عهده دارند. هرگونه تضعیف پایگاه سیاسی ترامپ میتواند بر انتخابات میاندورهای سال ۲۰۲۶ کنگره تأثیرگذار باشد، جایی که اکثریت او همچنان شکننده است.
شکی نیست که آمریکا از نظر نظامی برتری گستردهای نسبت به ایران دارد، اما مسئله اصلی ماهیت پیروزی و پیامدهای پس از جنگ است. ایران دیگر فریب نخواهد خورد، چنانکه در ۱۳ ژوئن فریب خورد، زمانی که اسرائیل در حالی به آن حمله کرد که مذاکرات صلح با آمریکا در جریان بود. ایران هشدار داده که سلاحهای بسیار مخربتری را برای جنگ بعدی در اختیار دارد. توانایی ایران در وارد آوردن خسارات جدی به اسرائیل و ضربه زدن به منافع آمریکا در منطقه، جای هیچ تردیدی ندارد. کشتهشدن نیروهای آمریکایی همواره مسئلهای حساس است، بهویژه اگر ترامپ بدون تأیید کنگره وارد جنگ شود.
تهران از سرگیری مذاکرات را مشروط به ارائه تضمین از سوی آمریکا مبنی بر عدم تکرار حمله کرده است. در همین حال، ایران همکاری خود با آژانس بینالمللی انرژی اتمی را به حالت تعلیق درآورده است؛ نهادی که بنا به ادعای ایران، توسط موساد و MI6 مورد نفوذ قرار گرفته است. ایران آژانس را به همدستی در ترور دانشمندان هستهای خود توسط اسرائیل متهم میکند. آشکار است که جامعه بینالمللی دیگر ابزار لازم برای نظارت بر وضعیت برنامه هستهای ایران را در اختیار ندارد، آن هم در شرایطی که موعد انقضای برجام در ماه اکتبر در پیش است. اگر سه کشور اروپایی (فرانسه، بریتانیا و آلمان) بخواهند مکانیسم ماشه را فعال کرده و تحریمهای سازمان ملل را بازگردانند( مکانیسمی که خارج از محدوده وتوی اعضای دائم شورای امنیت عمل میکند) باید در هفتههای پیشرو اقدامات لازم را انجام دهند.
ایران تلویحاً اعلام کرده است که اگر تحریمهای سازمان ملل مجدداً اعمال شوند، ممکن است از پیمان NPT خارج شود. این اقدام بدون تردید پیامدهای سنگینی خواهد داشت، زیرا بدنهای از افکار عمومی در داخل ایران بهتدریج بر این باور رسیدهاند که ایران با انتخاب برنامه هستهای صلحآمیز، به جای توسعه بازدارندگی هستهای برای مقابله با قدرتهای مهاجم، مرتکب اشتباهی اساسی شده است. حمله آمریکا و اسرائیل در واقع این نوع تفکر را تقویت کرده است.
پارادوکس بزرگ دوران ما این است که انتخاب طبیعی ایران میتوانست برقراری رابطهای عادی با رئیسجمهور صلحطلب آمریکا باشد اما اگر ایران تحت فشار به سمت ساخت بمب اتمی برود، دوران عدم اشاعه هستهای در غرب آسیا به پایان خواهد رسید و منطقهای از کشورهای مسلح به سلاح هستهای را در پیرامون هند شکل خواهد داد، که پیامدهایی عمیق برای ثبات و امنیت منطقهای خواهد داشت.