به گزارش وفاق ملی، در سالی که گذشت مسعود پزشکیان با گفتمانی نو و منش سیاسی متفاوت، بر کرسی ریاستجمهوری تکیه زد؛ انتخابی که برای بسیاری از ناظران و فعالان سیاسی نماد نوعی “آشتی ملی نانوشته” بود. او توانسته بود از سنتیترین طیفهای جریان اصلاحات تا فعالان مدنی نوظهور و حتی برخی از اصولگرایان میانهرو را گرد محور خود جمع کند.
ایدئولوژی وفاقگرای پزشکیان، در همان آغاز راه، بوی صلح میداد؛ صلحی نه از سر سازش، بلکه از دل صداقت. او با بیانی صریح و فارغ از تعارفات متداول سیاستورزان، به جامعهای زخمخورده از سالها دوگانهسازی و تقابل جناحی، نوید گفتوگو، کارآمدی و عدالت را داد. اما امروز، تنها پس از گذشت یکسال، گویی حلقههای این وفاق فروپاشیدهاند و پزشکیان، بار دیگر، در میانه میدان سیاست ایران، تنها مانده است.
اکنون، با فاصلهای اندک از روزهای پرشور انتخابات، همان یاران دیروز، یا دلگیر از تحققنیافتن انتظاراتاند یا گرفتار تقابلهای درونگروهی. اصلاحطلبان به چند دسته منشعب شدهاند؛ برخی در دولت ماندهاند اما با نقدهای درونساختاری، و برخی دیگر با فاصلهگیری کامل، به صف منتقدان پیوستهاند. جریانهای تندرو نیز، با بهرهگیری از خلأ انسجام در هیئت حاکمه، سیاستورزی را به قلمرو حذف و تخریب بدل کردهاند. در این میانه، صدای یاران کمپین انتخاباتی پزشکیان نیز خاموش شده است؛ یا از بیم تکفیر سیاسی، یا بهسبب سختگیریهای بوروکراتیک درون دولت.
ریشه این گسست را میتوان در دو بُعد کاوید: نخست، توقعاتی که بیپشتوانه ساختاری یا برخلاف منطق اولویتهای حکمرانی مطرح شدند و طبیعتاً برآورده نشدند. و دوم، خصیصه شخصیتی پزشکیان که با صراحت و پرهیز از تملق، بیشتر به طبابت سیاست میپردازد تا بازیگری در آن؛ صداقتی که در نظام پر از بدهوبستانهای جناحی، چندان خریدار ندارد
اما شاید مهمتر از آنچه گذشت، پیامدهای این انزوای سیاسی برای آینده کشور باشد. در شرایطی که ایران از بحران ۱۲ روزه جنگی عبور کرده، با ناترازی تاریخی در حوزه انرژی مواجه است، و تابآوری اجتماعی در پایینترین سطوح خود قرار دارد، انسجام در رأس قوه مجریه نه یک امتیاز، بلکه ضرورتی حیاتیست.
مردمی که یکبار دیگر به امید، رأی دادهاند، در حال مواجهه با چالشهاییاند که تنها با اتحاد و اعتماد قابل مدیریتاند. در چنین شرایطی، تخریب پزشکیان نه فقط تضعیف یک فرد، بلکه تهدیدی برای همبستگی اجتماعی است. اگر مردم باور خود را به آخرین روزنههای اعتماد در سپهر سیاست ایران از دست بدهند، سقوط به ورطه یأس سیاسی، نه یک احتمال، بلکه یک واقعیت محتمل خواهد بود؛ واقعیتی که در آن هیچ دولتی، با هر میزان از سرمایه نمادین یا حمایت بیرونی، قادر به عبور از بحرانها نخواهد بود.
پزشکیان اگرچه در ساختار قدرت تنها مانده است، اما هنوز در میان بخشی از مردم، نشانهای از صداقت، عدالتخواهی و تغییر است. محافظت از این سرمایه اجتماعی، وظیفهای فراتر از ترجیحات جناحیست؛ وظیفهای ملی برای حفظ حداقلهای امید، عقلانیت و انسجام در کشوری که بیش از هر زمان دیگری، به آنها نیاز دارد.
پزشکیان، تنها در میان قبیلههای متفرق
مسعود پزشکیان با وعده صداقت و وفاق به قدرت رسید اما تنها یک سال بعد، نشانههای انزوای سیاسی و گسست حمایتها، حکایت از چالشی جدی برای ادامه راه او در فضای پرتنش سیاست ایران دارد.
لینک کوتاه : https://vefaghemelli.com/?p=9104
- نویسنده : بهنام عبداللهی