به گزارش وفاق ملی، _محمدرضا شجریان استاد آواز ایرانی و چهرهای ملی_ از اواخر دهه ۱۳۵۰ تا اوایل دهه ۱۳۸۰ اوج بیسابقهای در موسیقی کلاسیک ایران رقم زد و نزد مردم محبوبیت بینظیری پیدا کرد. حریت سیاسی و همدردی او با مردم، به ویژه در دو دهه پایانی زندگیاش، شجریان را به نماد ملی و اسطورهای موسیقی ایرانی تبدیل کرد.
انتقاد سلطنتطلبان و بازتاب آن
پس از فوت شجریان و امیدواری بخشی از سلطنتطلبان به بازگشت سلطنت پهلوی، برخی از طرفداران این جریان به شخصیت او تاختند. عمده انتقادات به سلوک و گرایشهای سیاسی شجریان مرتبط بود، اما اقلیتی حتی هنر او را نیز مورد حمله قرار دادند و او را «روضهخوان» خواندند، با این ادعا که موسیقی سنتی ایران را غمناکتر کرده است.
تحلیل عطا نویدی درباره پروژۀ حملات
عطا نویدی، پژوهشگر و منتقد موسیقی، حملات به شجریان را بخشی از یک پروژه سیاسی-فرهنگی میداند:
«جریانی که امید دارد با مداخله خارجی حکومت را در دست گیرد، سعی دارد هویت فرهنگی مردم را کمرنگ کرده و اسطورهها را در ذهن نسل جدید کمرنگ کند. این پروژۀ تاختن به شجریان و دیگر چهرههای ملی در همین راستا است.»
موسیقی شجریان و غمانگیز بودن آن
ادعای غمناکتر شدن موسیقی سنتی ایران با آواز شجریان، از نظر نویدی ناشی از شناخت ناقص موسیقی آوازی ایرانی است:
«آواز ایرانی جانمایۀ موسیقی ردیف-دستگاهی ماست و از دوران قاجار تا امروز تغییر اساسی نکرده است. استاد شجریان حلقهای مستحکم در پیوند گذشته و آینده موسیقی ملی ماست و ماهیت آواز را تغییر نداده است.»
ادعای «باند شجریان» و واقعیت آن
در فضای مجازی برخی شجریان را رأس یک باند معرفی میکنند، اما نویدی این اتهام را رد میکند:
«همکاران شجریان فقط همکارانش بودند و موسیقی او حاصل فعل و انفعالات اجتماعی، سیاسی و هنری کشور است. جریان «گلها» پیش از انقلاب و نسلهای بعدی همه در شکلگیری موسیقی ایرانی نقش داشتهاند.»
نقش شجریان در تداوم موسیقی پس از انقلاب
نویدی درباره اهمیت شجریان پس از انقلاب گفت:
«پس از انقلاب، بسیاری از هنرمندان خانهنشین شدند و موسیقی به حاشیه رفت. شجریان و همکارانش با پایمردی، موسیقی ایرانی را زنده نگه داشتند و امروز شاهد پویایی و گسترش آموزشگاهها و کنسرتها هستیم. او باعث شد موسیقی کلاسیک ایران از بین نرود و خون آن در رگ جوانان جریان پیدا کند.»