به گزارش وفاق ملی، جولیان اسپنسر چرچیل، استاد علوم سیاسی و مطالعات امنیتی دانشگاه کنکوردیا کانادا، دیدگاههای خود را درباره تنشهای منطقهای، سکوت غرب در قبال تجاوزات اسرائیل، بحران غزه و ناتوانی نهادهای بینالمللی در برابر نسلکشی بیان کرد.
او با اشاره به حمله نظامی اسرائیل به ایران همزمان با مذاکرات غیرمستقیم تهران و واشنگتن، تصریح کرد که آمریکا با حمایت از این اقدام و هدف قرار دادن تأسیسات صلحآمیز هستهای ایران، به روند دیپلماسی خیانت کرده است.
چرچیل تأکید کرد که دولت ترامپ، تحت نفوذ لابی صهیونیستی و ناآگاهی افکار عمومی آمریکا نسبت به سیاست خارجی، عملاً قادر به مهار نتانیاهو نبود و «مذاکره» را تنها ابزاری برای فشار بر ایران تلقی میکرد، نه راهحلی دیپلماتیک.
او همچنین گفت اسرائیل با بهرهگیری از سکوت جامعه جهانی، بارها به کشورهای منطقه از جمله غزه، سوریه، لبنان، عراق و ایران حمله کرده و همین بیپاسخی، این رژیم را از التزام به حقوق بینالملل بینیاز ساخته است.
بسیاری از تحلیلگران، لابی صهیونیستی در ایالات متحده و همچنین نقش رسانههای جریان اصلی در اروپا را از عوامل مؤثر در حمایت گسترده غرب از اسرائیل میدانند؛ با این حال، واقعیتهای میدانی و ساختاری نشان میدهند که موضوع به مراتب پیچیدهتر است.
نخست آنکه، ایالات متحده درک عمیق و دقیقی از دشواریهای جلوگیری از ایفای نقش ایران بهعنوان یک قدرت منطقهای ندارد. سیاستگذاران آمریکایی اغلب با نگاهی سادهانگارانه به توازن قدرت در خاورمیانه، تلاش دارند نفوذ منطقهای ایران را مهار کنند، بدون آنکه تبعات ژئوپلیتیکی و هزینههای استراتژیک چنین رویکردی را بهدرستی درک کرده باشند.
دوم، بخش قابل توجهی از افکار عمومی ایالات متحده آگاهی اندکی از پیچیدگیهای سیاست خارجی دارند؛ موضوعی که با توجه به وزن بالای اقتصادی و فناوری آمریکا در جهان، برای بسیاری از ناظران خارجی تعجببرانگیز است. ایالات متحده با سهمی حدود ۲۰ درصدی از تولید ناخالص داخلی جهان، نظام حقوقی قدرتمند و ظرفیت بالای نوآوری، از بازیگران اصلی نظام بینالملل به شمار میرود، اما جامعه آمریکا در مجموع شناختی سطحی از تحولات خارج از مرزهای خود دارند که همین امر در جهتگیری سیاست خارجی آن کشور تأثیرگذار است.
سوم، در فضای سیاسی و اجتماعی اروپا، رویکردهای منفی و بعضاً خصمانه نسبت به مهاجرت مسلمانان، بهویژه از خاورمیانه، طی سالهای اخیر افزایش یافته است. این نگاه امنیتی و فرهنگی به مهاجرت، فضای ذهنی منفی نسبت به جوامع مسلمان در اروپا ایجاد کرده و بر سیاستهای منطقهای اروپا نیز سایه انداخته است.
مجموعه این عوامل، فضای بینالمللی نسبتاً بیرقیبی را برای اقدامات نظامی و امنیتی اسرائیل در منطقه فراهم کرده است. در سوی دیگر، کشورهای خاورمیانه به دلیل سطح پایین اعتماد اجتماعی، گستردگی فساد ساختاری، ضعف نهادهای حکمرانی و شکنندگی انسجام داخلی، غالباً در موقعیتهایی آسیبپذیر قرار دارند. در چنین شرایطی، حملات اسرائیل به برخی کشورهای همسایه، در خلأ موازنه قدرت و فقدان اراده بینالمللی برای مهار آن، عملاً بدون ممانعت جدی صورت میگیرد.
وابستگی ساختاری به آمریکا، دلیل انفعال کشورها درمورد فلسطین
بحران انسانی در غزه در پی ماهها محاصره و بمباران همچنان ادامه دارد. چرا بهرغم هشدار نهادهای حقوق بشری و سازمان ملل، جامعه جهانی هنوز نتوانسته اقدامی موثر برای توقف جنایات یا ارسال فوری کمکهای بشردوستانه انجام دهد؟
گروههای ذینفوذ صهیونیستی در سالهای اخیر سرمایهگذاری گستردهای بر حمایت و تأثیرگذاری بر قانونگذاران در ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه و آلمان انجام دادهاند. این فرایند، عملاً موجب تضعیف جایگاه نهادهای اجرایی در این کشورها شده و همچنین از شکلگیری یا تقویت موجی از خشم عمومی سازمانیافته علیه اقدامات اسرائیل جلوگیری کرده است.
در مقابل، کشورهایی نظیر اسپانیا، ایتالیا و کانادا اگرچه در سطوح دیپلماتیک و افکار عمومی نسبت به مسئله فلسطین رویکردی همدلانهتر دارند، اما به دلیل وابستگی ساختاری به ایالات متحده به ویژه در حوزههای امنیتی، اقتصادی و سیاسی قادر به اتخاذ موضعی مستقل و هماهنگ در قبال تحولات فلسطین و رفتارهای تهاجمی اسرائیل نیستند.
آژانس نهادی بیطرف و غیرسیاسی نیست
در جریان حمله آمریکا و اسرائیل به تاسیسات هستهای ایران، آژانس بینالمللی انرژی اتمی که ایران همچنان با آن همکاری دارد و عضو انپیتی است، از محکوم کردن این اقدام خودداری کرد. این رویکرد آژانس چه پیامدهایی برای اعتبار و بیطرفی آن دارد؟
آژانس بینالمللی انرژی اتمی، یک نهاد مستقل به معنای کامل کلمه نیست؛ بلکه دبیرخانه آن تحت نظر و با انتصاب دولتهای عضو اداره میشود. در این میان، کشورهای کلیدی و تأثیرگذار از جمله ایالات متحده که مواضعی خصمانه نسبت به جمهوری اسلامی ایران دارند، نقشی تعیینکننده در جهتگیریها و تصمیمگیریهای آژانس ایفا میکنند. بنابراین، نمیتوان آژانس را نهادی بیطرف و فارغ از ملاحظات سیاسی تلقی کرد.
چقدر احتمال دارد که حملات نظامی به تاسیسات هستهای کشورها، منجر به فجایع انسانی مشابه هیروشیما و ناکازاکی شود؟ آیا حقوق بینالملل چنین سناریوهایی را پوشش میدهد یا همچنان خلأ حقوقی وجود دارد؟
حقوق بینالملل حملات به اهداف اقتصادی که موجب رنج غیرنظامیان میشود، مانند تخریب سدها، سیلبندها و راکتورها را محکوم میکند. هرگونه تخریب احتمالی نیروگاه بوشهر بیش از هیروشیما (که انفجار آن به صورت هوایی بود) باعث پخش بیشتر تشعشعات و وارد آوردن آسیبهای غیرقابل جبران به محیط زیست و سلامت جمعیت غیرنظامی میشود.
نداشتن متحدان مؤثر، چالش اساسی ایران
با توجه به تجربه ایران از حمله نظامی در میانه روند مذاکرات، آیا میتوان از دولت آمریکا در دور جدید گفتوگوها انتظار رفتار قابل اعتماد داشت؟ چه سازوکارهایی برای بازسازی اعتماد پیشنهاد میدهید؟
ایران صرفاً بهمنظور یافتن جایگزینی برای حمله نظامی و یا به تعویق انداختن آن وارد مذاکرات شده است، نه به دلیل اعتماد به ایالات متحده. چالش اساسی ایران این است که نتوانسته متحدان مؤثری برای خود فراهم کند؛ موضوعی که تا حد زیادی ریشه در نقش ملیگرایی دارد. روابط تهران با مسکو، پکن، آنکارا و اسلامآباد ضعیف بوده و بیشتر جنبهای معاملاتی یا سطحی دارد.
تعریف تروریسم بهصورت غیرحقوقی در آمریکا
آمریکا در سالهای اخیر برخی گروهها همچون جبهه النصره را از فهرست سازمانهای تروریستی خارج کرده و حتی دیدارهایی میان جولانی رهبر این گروه و مقامات آمریکایی صورت گرفت. اولا چگونه میتوان این رویکرد دوگانه در تعریف تروریسم را تبیین کرد؟ در درجه بعدی چگونه است که با این وجود باز هم آمریکا به اسرائیل برای حمله نظامی به سوریه چراغ سبز نشان داد؟ آیا میتوان از این رویکرد متناقض نتیجه گرفت آمریکای ترامپ به هیچ عنوان قابل اطمینان نیست؟
ایالات متحده تروریسم را نه بر اساس تعاریف حقوقی، بلکه بهصورت غیرحقوقی تعریف میکند؛ به همین دلیل، همپیمانان این کشور که از اقدامات تروریستی بهره میبرند، مانند شهرکنشینان اسرائیلی در کرانه باختری در فهرست گروههای تروریستی قرار داده نمیشوند.
موضع ضعیف اروپا در مذاکرات
با توجه به اینکه ایران به برجام پایبند مانده و این آمریکا بود که از توافق خارج شد، و اروپا نیز بدون حضور آمریکا نتوانست به تعهدات خود عمل کند، اکنون چه توجیهی برای فعالسازی مکانیزم ماشه باقی میماند؟
اروپا در زمینهٔ مذاکرات از موضعی ضعیف برخوردار است و عمدتاً نقشی در قالب ارائه مشوقهای اقتصادی ایفا میکند؛ این در حالی است که نفوذ اندکی بر ایالات متحده و اسرائیل دارد؛ کشورهایی که اقدامات و حملاتشان به تضعیف توافقات منجر میشود.
با توجه به اینکه رژیم اسرائیل عضو پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) نیست، در حالی که بهصورت آشکار دارای زرادخانهای از کلاهکهای هستهای است، و با در نظر گرفتن رویکرد تهاجمی و جنگطلبانه دولت نتانیاهو و حمایت بیقید و شرط آمریکا از آن، این وضعیت چه تهدیدی برای ثبات و امنیت منطقهای و بینالمللی ایجاد میکند؟ آیا ادامه این وضعیت، توازن قوا و اصل بازدارندگی را در منطقه بهطور خطرناکی بر هم نمیزند؟
اسرائیل برای بازدارندگی در برابر همسایگانش، یعنی مصر و سوریه، به این سلاحها نیازی ندارد؛ از اینرو بعید است که عاملی برای تحریک به اشاعه هستهای باشد. البته این مسئله بستگی دارد به اینکه مقصود شما از «بیثباتی» چیست.
برخی تحلیلگران معتقدند دونالد ترامپ به دنبال جایزه صلح نوبل است. آیا با توجه به سیاستهای تهاجمی، حمایت از جنگها و خروج از توافقات، این هدف برای او واقعگرایانه است؟ چه پیامدهایی دارد اگر چهرهای با کارنامه نظامیگرایانه برنده چنین جایزهای شود؟
قطعاً چنین نیست. اینها صرفاً ترفندهای رسانهای هستند؛ کمیته نوبل نروژ که گرایش نسبتاً چپگرایانه دارد، حتی پیشنهاد نتانیاهو برای اعطای جایزه صلح نوبل به ترامپ را جدی نخواهد گرفت و چنین درخواستهایی را مورد بررسی قرار نمیدهد.