در حالی که آتش جنگ بین ایران و رژیم صهیونیستی تا حد زیادی فروکش کرده، یکپارچگی ملی و هوشمندی مردم ایران در مواجهه با تهدیدات خارجی، پروژههای روانی-رسانهای دشمن، از جمله تلاشهای رضا پهلوی برای تحریک احساسات و کشاندن مردم به خیابانها را با شکست مواجه کرد.
در روزهایی که آتش جنگی هولناک میان ایران و رژیم صهیونیستی شعلهور بود، و اکنون با فروکش کردن نسبی آن، فضای آرامتری بر منطقه حکمفرما شده است، بسیاری بهدرستی از «یکپارچگی ملی» و «وفاق عمومی» مردم ایران در برابر دشمن خارجی سخن میگویند. مردمی که با همه تفاوتهای فکری، سیاسی و مذهبی، هنگامی که بوی تهدید از مرزهای دشمن به مشام رسید، دست در دست هم دادند و یکصدا در برابر خصم ایستادند.
اما در میانه این همه ستایش از وحدت ملی، نکتهای ظریف اما بنیادین نباید از دیده پنهان بماند؛ و آن اینکه واکنش مردم ایران به این تهدید، نه از سر جوششهای عاطفی یا هیجانهای آنی، بلکه ریشه در هوشمندی تاریخی و عقلانیت راهبردی آنان داشت.
ملتی که قرنها در چهارراه تاریخ ایستاده و بارها آزمونهای سهمگین را از سر گذرانده، بهخوبی میداند که در کدام لحظه، از کدام خاکریز باید دفاع کرد.
تصویر غالب از مردم ایران در ادبیات جهانی، مردمانی مهربان، عاطفی و مهماننواز است؛ اما تجربههای پیدرپی تاریخ معاصر، گواهی روشن است بر آنکه این ملت، در بزنگاههای سرنوشتساز، با چشمانی باز و قلبی استوار، مسیر خود را از هر آنکس که به نام دوست و به نیت دشمنی قدم پیش میگذارد، جدا میکند.
درک این خصلت بنیادین ملت ایران، کلید فهم چرایی شکست پروژههایی چون بازگشت سلطنتطلبان به صحنه سیاست ایران است. رضا پهلوی، با حمایت رسانهای و مالی قدرتهای بیگانه، کوشید تا در روزهای بحرانی، خود را اپوزیسیونی ملینما بنمایاند و با شعارهای رنگباخته و ترفندهای روانی همچون پروژه «میگا»، مردم را از سنگر عقلانیت به ورطه هیجانزدگی و خیابانگردی بکشاند. اما نتیجه چه شد؟
با میلیونها دلار هزینه برای ترندسازیهای مصنوعی، ارتش باتها در شبکههای اجتماعی، و صدها عملیات رسانهای، حتی نتوانستند یک شهروند ایرانی را به خیابان بکشانند.
این نه نشانه بیتفاوتی مردم که گواه روشن بلوغ سیاسی آنان است. مردمی که دریافتهاند که بازیگران سیاسی، خواه در درون مرز و خواه آنسوی آب، وقتی به جای مخاطب قرار دادن عقل جمعی، به تحریک احساسات پناه میبرند، در حقیقت، نه در اندیشه آزادی، که در سودای قدرتاند.
درسی که از این روزهای داغ و پرغوغای جنگ باید گرفت آن است که سرمایه اصلی ملت ایران، نه زر و زور، که همان «وفاق ملی» برآمده از عقلانیت تاریخیاش است. وفاقی که با هیچ بمب و موشکی فرو نمیریزد و با هیچ هیاهوی رسانهای، خدشهدار نمیشود.