عدالت آموزشی در سراشیبی سقوط؛ مدارس دولتی در حاشیه و غیرانتفاعیها در اوج
به گزارش وفاق ملی، عدالت آموزشی، یکی از اصول بنیادین نظام تعلیم و تربیت، این روزها در ایران بیش از هر زمان دیگری با تهدید مواجه است. کاهش کیفیت آموزش در مدارس دولتی و پررنگتر شدن حضور دانشآموزان در مدارس غیرانتفاعی، زنگ خطری است که نهتنها آینده تحصیلی نسل جدید، بلکه سرمایه اجتماعی کشور را تهدید میکند.
از «موز ممنوعه» تا مدارس لاکچری
دهههای ۶۰ و ۷۰ خورشیدی، مدارس دولتی برای همه طبقات اجتماعی ـ از فرزند کارگر و کارمند تا فرزند پزشک و مهندس ـ یکسان بود. حتی برای جلوگیری از تبعیض، خوردن برخی خوراکیها مثل «موز» در مدرسه ممنوع شد تا دل کودکان کمبرخوردار نشکند. این همدلی ساده، جوهره عدالت آموزشی را نشان میداد. اما امروز شرایط تغییر کرده است: مدارس مذهبی، مدارس لاکچری با استخر و امکانات ویژه، و مدارس سمپاد، هرکدام سهم بزرگی از دانشآموزان را به سمت خود جذب کردهاند و مدارس دولتی بیش از پیش به حاشیه رانده شدهاند.
مدارس دولتی؛ کلاسهای خالی و کمبود شدید نیرو
اگرچه وزارت آموزشوپرورش جزو سه وزارتخانه اول کشور از نظر بودجه است، اما آمارها از کمبود ۱۷۹ هزار معلم و ۶۰ هزار نیروی خدماتی در سال ۱۴۰۲ حکایت دارد. نتیجه این کمبود، کلاسهای پرجمعیت، تدریس چنددرس توسط یک معلم و کاهش کیفیت آموزش است. حتی کاهش سطح بهداشت مدارس، نارضایتی خانوادهها را افزایش داده و زمینهساز فشار مالی بر والدین از طریق شهریههای غیررسمی شده است. بسیاری از کارشناسان معتقدند این روند عملاً به تقویت مدارس غیرانتفاعی و تضعیف آگاهانه مدارس دولتی منجر شده است.
بحران معیشت معلمان و کیفیت آموزش
مسأله دیگر، وضعیت معیشت معلمان است. طبق اعلام رسمی، حقوق معلمان بهطور متوسط ۳۰ درصد کمتر از سایر کارمندان دولت است؛ مسئلهای که انگیزه آنان را برای تدریس کاهش داده و به افت کیفیت آموزش انجامیده است. افت تحصیلی دانشآموزان نیز نمود بیرونی این بحران است؛ بهگونهای که میانگین نمرات در امتحانات نهایی به ۹.۹۴ رسید، آماری که کارشناسان آن را نتیجه مستقیم بیتوجهی به شأن و حقوق معلمان میدانند.
غیبت مدارس دولتی در رتبههای برتر کنکور
تصویر عدالت آموزشی زمانی روشنتر میشود که به نتایج کنکور سراسری نگاه کنیم. روزگاری نهچندان دور، نوجوانان شهرستانی از مدارس عادی دولتی با تلاش و پشتکار به رتبههای برتر دست مییافتند. اما اکنون این تصویر رنگ باخته است: سال گذشته، هیچکدام از ۳۰ رتبه برتر کنکور از مدارس دولتی نبودند؛ ۶۰ درصد از سمپاد و ۴۰ درصد از مدارس غیرانتفاعی. معنای این آمار روشن است: مسیر دستیابی به آموزش باکیفیت دیگر بر پایه تلاش فردی نیست، بلکه به توان مالی خانواده و محل تولد وابسته شده است.
تبعات اجتماعی: کاهش اعتمادبهنفس و شکاف طبقاتی
این روند فقط به کیفیت آموزشی آسیب نمیزند، بلکه پیامدهای روانی و اجتماعی نیز دارد. دانشآموزان مدارس دولتی با مشاهده امکانات همسالان خود در مدارس غیردولتی دچار کاهش اعتمادبهنفس، احساس محرومیت و بیاعتمادی به سیستم آموزشی میشوند. در مقابل، دانشآموزان مدارس غیردولتی نیز در فضایی ایزوله و عمدتاً از طبقه متوسط رو به بالا رشد میکنند و کمتر با تنوع فرهنگی و طبقاتی جامعه آشنا میشوند. کارشناسان هشدار میدهند این شکاف در آینده توان همدلی اجتماعی و مشارکت عمومی را کاهش میدهد.
تحولات اخیر در نظام آموزشی کشور، بیش از آنکه صرفاً به کیفیت تدریس مربوط باشد، نشاندهنده روندی نگرانکننده در از بین رفتن عدالت آموزشی است. اگر در دهههای گذشته مدرسه دولتی نماد برابری و جامعهپذیری بود، امروز شکاف میان مدارس دولتی و غیرانتفاعی به مرزی رسیده است که میتواند سرمایه اجتماعی کشور را به خطر اندازد. تداوم این روند، نهتنها نسل آینده را با محرومیتهای آموزشی مواجه میکند، بلکه انسجام اجتماعی ایران را نیز تهدید خواهد کرد.