یکی از پدیدههای نگرانکننده در عرصه سیاسی ایران معاصر، همصدایی گاهبهگاه میان جریانهای اپوزیسیون برانداز و گروههای سوپرانقلابی است؛ به ویژه در یک سال اخیر و از زمان آغاز به کار دولت چهاردهم که با کلیدواژه وفاق ملی روی کار آمده است.
به ظاهر دو جریان که در اهداف، ایدئولوژی و روشها تفاوت بنیادین دارند، در برخی مقاطع در ادبیات و مطالبات خود به گونهای شگفتآور به هم نزدیک میشوند؛ جدیدترین مصداقاش، کنشگری درباره کنسرت همایون شجریان بود.
این پدیده نه تصادفی است و نه بیاهمیت؛ بلکه میتواند به شکل مستقیم به تضعیف منافع ملی و تفرقه میان ملت بیانجامد.
از منظر سیاست و تجربه تاریخی، چنین همصداییهایی غالباً نشانهای از بحرانهای ساختاری و ضعف در درک منافع ملی است.
نمونههای تاریخی
نمونههایی از تاریخ ایران نیز گویا هستند: در دهه ۱۳۲۰، برخی گروههای سلطنتطلب و روشنفکران مخالف دولت پهلوی، در مقاطعی بر سر مخالفت با دولت مشترک شدند، اما این اتحاد کوتاهمدت نه تنها باعث تحقق اهداف ملی نشد، بلکه زمینهساز تشدید نفوذ بیگانگان و فروپاشی مشروعیت داخلی گردید.
در تاریخ سایر ملل نیز مشابهتها قابل مشاهده است: در آلمان پیش از روی کار آمدن نازیها، اتحاد موقت میان برخی جناحهای چپ و راست در مخالفت با جمهوری وایمار، گرچه تاکتیکی به نظر میرسید، در نهایت باعث تسهیل نفوذ نازیها و فروپاشی دموکراسی شد.
در فرانسه قرن هجدهم، اتحاد موقت اشراف و بورژوازی در جریان انقلاب، با هدف کنار زدن سلطنت، به انشقاق سریع و خشونتبار داخلی منجر شد که بر منافع ملی و انسجام اجتماعی آسیب جدی زد.
بازیهای رسانهای
علاوه بر این، همصدایی اپوزیسیون و سوپرانقلابیها غالباً از طریق نفوذ هدفمند و بازیهای رسانهای مهندسی میشود.
شبکههای داخلی و خارجی، با بهرهگیری از ابزارهای تبلیغاتی و جریانسازی، زمینه شکلگیری این هماهنگی ظاهری را فراهم آورند تا منافع ملی را خدشهدار کنند.
در واقع، آنچه گاه به عنوان همصدایی رخ میدهد، در باطن یک استراتژی برای تشدید تفرقه و تقویت اختلافات درون کشور است.
پیامد چنین پدیدهای روشن و غیرقابل اغماض است: آسیب به اعتماد ملی، کاهش توان وحدت و انحراف مسیر توسعه سیاسی و اقتصادی کشور.
همصدایی مقطعی جریانهای متضاد، هرگز نمیتواند مشروعیت بخشی به اهداف این گروهها باشد و در عمل، هزینهای سنگین برای ملت تحمیل میکند.
بنابراین، تحلیل سیاسی مستقل و آگاهانه ضروری است تا جامعه و نیروهای ملی بتوانند در برابر چنین پدیدهای هوشیارانه واکنش نشان دهند.
ملتی که به دقت پیامدهای این هماهنگی موقت را بررسی نکند، دیر یا زود با فرسایش انسجام و وحدت خود مواجه خواهد شد. در این میان، نقش نخبگان و رسانهها در افشای انگیزهها و هشدار نسبت به خطرات این همصدایی، بیش از هر زمان دیگر اهمیت دارد.