سپینو

4
‏پایداری و خودویرانگری ایدئولوژیک؛

‏جبهه پایداری چگونه از یک نیروی سیاسی، به پروژه‌ رسانه‌ای تقلیل یافت؟

  • کد خبر : 11283
  • 03 مهر 1404 - 0:22
‏جبهه پایداری چگونه از یک نیروی سیاسی، به پروژه‌ رسانه‌ای تقلیل یافت؟
جریان پایداری که زمانی با شعارهای پرحرارت و داعیه اصول‌گرایی ناب وارد صحنه سیاست ایران شد، امروز به حاشیه رفته و بیشتر در قالب حساب‌های کاربری مجازی فعالیت می‌کند. این جریان که روزی در متن تصمیم‌گیری‌ها بود، اکنون به نمادی از فرسایش ایدئولوژیک و سیاست‌ورزی بر پایه حذف دیگران تبدیل شده است.

وفاق ملی: ‏در دنیای سیاست ایران، کمتر جریانی را می‌توان یافت که همچون «پایداری» مسیر صعود و افولش با چنین شتابی رقم خورده باشد.

‏جریانی که روزگاری داعیه‌دار پاکدستی، اصول‌گرایی ناب و حضور در متن تصمیم‌گیری‌ها بود، امروز به سایه‌ای نحیف از خویش بدل شده است؛ سایه‌ای که نه در صحن علنی مجلس وزنی دارد، نه در ساختار دولت سهمی شایسته، و نه در جامعه سیاسی از مشروعیتی پایدار برخوردار است.

‏ تنها یادگار آن اقتدار، چند صفحه مجازی بی‌هویت در توییتر و اینستاگرام است که با انتشار انبوهی از شعارهای بی‌پشتوانه، در پی زنده نگه داشتن شعله‌ای خاموش‌اند.

‏راز این فروپاشی در چیست؟

پاسخ را شاید بتوان در پدیده‌ای جست که علوم سیاسی آن را «خود-ویرانگری ایدئولوژیک» می‌نامد.

‏پایداری در همان هنگامی که می‌خواست مدافع مرزهای اصالت و وفاداری به ارزش‌های انقلابی باشد، خود را به زندانی از جزم‌اندیشی و طرد دیگران تبدیل کرد.

‏این جریان در برابر هر گونه انعطاف سیاسی، تاب نمی‌آورد و حتی نزدیک‌ترین هم‌پیمانان خود را با تازیانه تکفیر می‌راند. ‏بدین‌سان، آنچه روزی قدرت‌افزایی بود، به سازوکار فرسایش بدل گشت.

تندروی؛ عامل نابودی هویت سیاسی پایداری

‏پایداری در واقع قربانی همان مکانیزمی شد که بر آن سوار بود: سیاست‌ورزی بر اساس حذف. آنان که دیگران را حذف کردند، در نهایت خود حذف شدند. آنان که دیگران را برچسب زدند، امروز با همان برچسب‌ها به حاشیه رانده شده‌اند.
‏و این همان معنای تلخ «قاتل خویش شدن» است.
‏ جریانی که می‌پنداشت با تندروی می‌تواند هویت سیاسی‌اش را تضمین کند، در عمل هویتش را به دست همان تندروی نابود کرد.

‏امروز، پایداری در عرصه واقعی قدرت چیزی بیش از یک خاطره نیست؛ خاطره‌ای پر از خطابه‌های پرشور و شعارهای حماسی که در بزنگاه عمل، از درون تهی بود.

‏ آنچه باقی مانده، تنها پژواک آن فریادهاست در قالب حساب‌های کاربری بی‌نام و نشان در فضای مجازی. به بیان دیگر، پایداری از یک نیروی سیاسی به یک «پروژه رسانه‌ای» تقلیل یافته است؛ پروژه‌ای که حتی در میدان مجازی نیز توان بسیج اجتماعی ندارد.

‏بدین‌گونه است که سیاست ایران بار دیگر شاهد آن قاعده کلاسیک می‌شود که جریان‌های بسته و انعطاف‌ناپذیر، زودتر از دیگران دچار فرسودگی می‌شوند. پایداری، نمونه‌ای عینی از این قاعده است؛ جریانی که در سودای پاسداری از هویت خویش، به قاتل آن بدل شد و در نهایت، از صحنه قدرت به حاشیه صفحات مجازی رانده شد.

لینک کوتاه : https://vefaghemelli.com/?p=11283
  • نویسنده : بهنام عبداللهی
انفرادی

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.