سپینو

5

فرسایش ایدئولوژی در سیاست ایران؛ دوراهی اجتناب‌ناپذیر حاکمیت

  • کد خبر : 11597
  • 15 مهر 1404 - 10:58
فرسایش ایدئولوژی در سیاست ایران؛ دوراهی اجتناب‌ناپذیر حاکمیت
تحلیل تازه‌ای از تحولات سیاسی ایران نشان می‌دهد که ایدئولوژی رسمی نظام در دهه‌های اخیر کارکرد پیشین خود را در ایجاد همبستگی اجتماعی از دست داده است؛ پدیده‌ای که در علوم سیاسی از آن با عنوان «فرسایش ایدئولوژی» یاد می‌شود و می‌تواند حاکمیت را در برابر دوراهی تصمیم‌گیری قرار دهد.

حدود پنج دهه پس از استقرار نظام سیاسی ایران، می‌توان با اطمینان گفت که کارکرد ایدئولوژی رسمی در بسیج اجتماعی و ایجاد همبستگی، دیگر همانند گذشته نیست. در دهه‌های نخست، مفاهیمی همچون عدالت، استقلال و مقاومت، ظرفیت بالایی برای ایجاد مشارکت و همبستگی داشتند؛ اما تجربه زیسته جامعه امروز، فاصله‌ای معنادار میان آن شعارها و واقعیت‌های عینی ایجاد کرده است.


این شکاف، همان چیزی است که در علوم سیاسی از آن با عنوان «فرسایش ایدئولوژی» یاد می‌شود؛ پدیده‌ای که در بسیاری از کشورها – از شوروی اواخر دهه ۱۹۸۰ گرفته تا برخی دولت‌های آمریکای لاتین – زمینه‌ساز تغییرات سیاسی جدی شد.
ریشه این فرسایش را باید در دو سطح جست‌وجو کرد: نخست در سطح سیاست‌گذاری و کارآمدی. شعارهایی که بدون پشتوانه عملی مکرراً تکرار شوند، از سرمایه نمادین تهی می‌گردند. وعده عدالت، در حالی‌که شکاف طبقاتی روزبه‌روز افزایش یافته است، به جای انگیزش اجتماعی بیشتر به احساس بی‌اعتمادی دامن زده است.


دوم، در سطح نسلی. جوانان امروز نه تجربه عاطفی و تاریخی دهه‌های آغازین انقلاب را دارند و نه در زیست روزمره خود انطباقی میان گفتار رسمی و واقعیت مشاهده می‌کنند. به همین دلیل، آن‌ها نسبت به ایدئولوژی رسمی نه‌تنها بی‌تفاوت شده‌اند، بلکه در فضای شبکه‌های اجتماعی آن را به طنز و تمسخر می‌گیرند.


پیامد اجتماعی این روند آشکار است: مشارکت انتخاباتی کاهش یافته، مشروعیت اجتماعی احزاب و گروه‌های رسمی به‌شدت فرسوده شده، و بخشی از سرمایه انسانی کشور با مهاجرت، اعتراض خاموش خود را ابراز می‌کند. این همان نقطه‌ای است که می‌تواند بحران مشروعیت را برای هر نظام سیاسی رقم بزند؛ بحرانی که پیش‌تر در بلوک شرق و در آمریکای لاتین تجربه شد.


در برابر چنین شرایطی، پرسش کلیدی برای حاکمیت ایران – نه فقط دولت بلکه کل ساختار قدرت – این است که چه باید کرد؟ پاسخ، در قالب یک دوراهی روشن ظاهر می‌شود: یا باید ایدئولوژی و شعارها را تغییر داد تا متناسب با نیازها و مطالبات امروز جامعه شود، یا باید به همان شعارها پایبند ماند اما این‌بار در عمل، سیاست‌ها را به آن‌ها نزدیک‌تر کرد.
اینکه کدام مسیر کم‌هزینه‌تر است، شاید پاسخ روشنی نداشته باشد. اما آنچه خطرناک‌تر است، تأخیر در انتخاب است. جامعه امروز دیگر مجال صبرهای طولانی ندارد؛ فرسایش ایدئولوژی هر روز بیشتر به فرسایش سرمایه اجتماعی بدل می‌شود و بی‌اعتمادی را ژرف‌تر می‌کند. اکنون حاکمیت در برابر دوراهی‌ای ایستاده است که گریز از آن ممکن نیست: یا باید شعارها را تغییر دهد، یا باید سیاست‌ها را به شعارها نزدیک کند. کدام یک کم‌هزینه‌تر است؟ بی‌شک آن راهی که زودتر به نتیجه برسد.

لینک کوتاه : https://vefaghemelli.com/?p=11597
  • نویسنده : بهنام عبداللهی
انفرادی

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.