به گزارش سرویس ترجمه وفاق ملی، روزنامه گاردین، پس از درگذشت پاپ فرانسیس، در مقالهای نوشت:
انتخاب خورخه ماریو برگولیو بهعنوان پاپ در مارس ۲۰۱۳، حتی برای خود او که در آن زمان کاردینال اسقف اعظم بوئنوس آیرس بود، غیرمنتظره بود. برگولیو که در «مجمع انتخاب پاپ» سال ۲۰۰۵، با اختلاف بسیار از نفر اول در رتبه دوم قرار گرفته بود، در سن ۷۶ سالگی و پس از کنارهگیری بندیکت شانزدهم ۸۵ ساله به دلیل کهولت سن (که در آن زمان نفر اول بود)، معتقد بود که به فرد جوانتری نیاز است.
با این حال، اکثریت کاردینالهایی که در کلیسای سیستین برای رأیگیری گرد هم آمدند، به دنبال چیزی فراتر از جوانی (نسبی) بودند. در صدر برنامهی آنها، پذیرا بودن تفکرات نو پس از ۳۵ سال عدم تغییر، در دوران تقریباً بسته پاپ ژان پل دوم و بندیکت، دست راست پیشین او، قرار داشت. بنابراین آنها با انتخاب اولین پاپ یسوعی کاتولیک، اولین جانشین آمریکای لاتین سنت پطرس و اولین رهبر خارج از اروپا در طول بیش از هزار سال، همه را شگفتزده کردند.
این سنتشکنی فرانسیس، که در سن ۸۸ سالگی در اثر ابتلا به ذاتالریه دوطرفه درگذشت، حتی توانست خبر استعفای بندیکت را تحتالشعاع قرار دهد، اولین پاپ در ۶۰۰ سال، که این گزینه را به جای مرگ در منصب خود انتخاب کرد.
برگولیو بلافاصله و بهطور واضح نشان داد که قصد دارد نوعی پاپ متفاوت، برای قرن بیست و یکم باشد. او با جسارت نام فرانسیس را برای خود برگزید و اولین پاپ شد که نام قدیس رادیکال اهل آسیسی را بر خود نهاد، کسی که پشت به امتیاز و جایگاه در این دنیا کرده و با فقرا و برای فقرا زندگی میکرد. به نظر میرسید که پاپ جدید میگوید دیگر تجملات و تشریفات وجود ندارد، بلکه آستینها بالا زده شده و به مبارزه برای عدالت اجتماعی و اقتصادی میپیوندیم.
در شب انتخابش، او با لباس سفید ساده بر بالکن مشرف به میدان سنت پطرس ظاهر شد و از پوشیدن ردای قرمز مجلل یا شنل که بندیکت هنگام اعلام پاپ شدنش پوشیده بود، خودداری کرد. بعدهادر خاطرات خود به تعریف میکند که وقتی به او گفته شد شلوار سفید بپوشد، پاسخ داد: «قرار نیست بستنی فروش باشم».
فرانسیس با لبخندی جذاب، خود را فردی خارجی «از انتهای جهان» توصیف کرد و به به جای اینکه به جمعیت استقبالکننده بگوید چه کار کنند، خطاب به آنها گفت میخواهم «با هم قدم بزنیم و با هم کار کنیم».

هیجان، هم برای مومنان و هم غیرمومنان ملموس بود.
بعد از آن، فرانسیس از نقل مکان به آپارتمان مجلل پاپ که توسط جانشین قبلیاش خالی شده بود، امتناع ورزید. در عوض، قرار شد در اتاق کوچکی در مهمانسرای سانتا مارتا در واتیکان، جایی که در طول زمان انتخاب پاپ در آن اقامت داشت، بماند.
این شخصیت متواضع در تمام سالهای اقامتش در رم هرگز از بین نرفت. او تلفنهایش را خود پاسخ میداد، از لیموزینها اجتناب میکرد و در صورت امکان ترجیح میداد پیادهروی کند (بعدها درد سیاتیک باعث شد از ویلچر استفاده کند). به طور مثال، روز بعد از انتخابش، با پای پیاده برای جمعآوری چمدان و تسویه حساب به سمت مهمانخانه متوسطی رفت که قبل از شروع جلسه انتخاب پاپ رزرو کرده بود. اگر مجبور بود از وسیله نقلیه استفاده کند، اتوبوس سوار میشد یا اغلب جثهی درشت خود را در خودروی فیات ۵۰۰ پاپ جای میداد.
آستن ایورگ، نویسندهی زندگینامهی او، نوشته است: «برگولیو ترکیبی بینظیر از دو ویژگی بود که بهندرت با هم یافت میشوند. او دارای نبوغ سیاسی یک رهبر کاریزماتیک و قداست نبوی یک قدیس بیابانگرد بود».
او بلافاصله برای نشان دادن اینکه پشت این حرکات جذاب، محتوایی نیز وجود دارد، اقدام کرد. در اولین سخنرانی عید پاک خود، «خطاب به شهر و جهان»، به کاپیتالیسم بهعنوان «طمع به دنبال کسب سود آسان» حمله کرد و «استثمار ناخوشایند منابع طبیعی» را محکوم کرد. سپس، در راه بازگشت از اولین سفر خارجی خود بهعنوان پاپ – به برزیل در ژوئیه ۲۰۱۳ – یک روزنامهنگار در مورد نگرش او به همجنسگرایی از او سؤال کرد. نفر پیشین او، میل به همجنس را «تمایل شدیدی به شر ذاتی اخلاقی» توصیف کرده بود. فرانسیس پاسخ داد:« اگر شخصی همجنسگرا باشد ولی در جستجوی پروردگار و عمل خیر، من که هستم که قضاوت کنم؟
این نشان میدهد موسسه تحت رهبری او چقدر از وضعیت قبلی که هیچ پاپی حتی از کلمهی “همجنسگرا” استفاده نمیکرد، دور شده بود. او به عنوان یک رهبر کاتولیک، در مورد مسائل جنسیتی و جنسی، به طور غیرعادی بی تعصب بود. در سال ۲۰۲۵ نوشت: «اینها واقعاً بزرگترین [گناهان] نیستند.»
پاپایی قرنهاست که جایگاهی در صحنه جهانی داشته است. فرانسیس که از همان ابتدا مردی عجول نشان مینمود، مصمم بود از این جایگاه برای پیشبرد برنامهای از پایین به بالا برای جهان استفاده کند. او اصرار داشت که کلیسای کاتولیک از این پس «کلیسایی فقیر برای فقرا» خواهد بود و بارها و بارها در بیانیههای خود به لزوم کاهش شکاف اقتصادی بین کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه اشاره میکرد.

این مبارزهای بود که او را به سمت ایفای نقش پیشرو در حل چالشهای ناشی از گرم شدن کره زمین سوق داد. او سیاستمدارانی را که از درک تهدید ناشی از تغییرات اقلیمی برای آینده بشریت خودداری میکردند، سرزنش و تنبیه میکرد. بخشنامه ماه مه ۲۰۱۵ او، لاداتو سی «درود بر تو»، فریادی پرشور از درد برای آنچه برای زمین و بهویژه برای فقیرترین و آسیبپذیرترین ساکنان آن به دلیل بیتوجهی به تغییرات اقلیمی اتفاق میافتاد، در خارج از محافل معمول کاتولیک بسیار خوانده شد. بسیاری از کارشناسان معتقدند که این بخشنامه، کسانی که در پایان آن سال در پاریس گرد هم آمدند را ترغیب کرد تا هدف محدود کردن افزایش دمای جهانی به ۱/۵ درجه را تعیین کنند.
فرانسیس – هماهنگ با آنچه سایر فعالان میگفتند – بر فوریت این کار تأکید کرده بود، اما او به اضافه با اصرار بر اینکه اقدام هماهنگ نجات زمینی برای بشریت به ارمغان میآورد، توانست امیدی حیات بخش به آن تزریق کند. او با تأکید بر پذیرش علم (او یک شیمیدان آموزشدیده بود) و بنابراین انتقاد شدید از منکران تغییرات اقلیمی و سیاستمداران همسو با آنها، حتی موفق شد رابطهی بین علم و دین را که از ۴۰۰ سال پیش، یعنی از زمان افتادن گالیله به دام دادگاه تفتیش عقاید، سنگین بود، بازتنظیم کند.
این روند پس از پاریس هم ادامه یافت. او در سال ۲۰۱۹ یک مجمع بیسابقه از اسقفها را برای منطقه پانآمازون فراخواند. جاییر بولسونارو، رئیسجمهور جدید راست افراطی برزیل، بهروشنی اعلام کرده بود که از سوختن جنگلهای بارانی خوشحال است. پاسخ فرانسیس این بود که از نفوذ جهانی پاپایی برای بیان ترس ۳۳ میلیون نفر ساکن در حوضه آمازون استفاده کند که احساس میکردند برای شکلدهی به آینده خود و سیاره، قدرتی ندارند. در این گردهمایی، جنایات و بیعدالتیهای اعمالشده توسط سیاستمداران و شرکتهای چندملیتی بهعنوان ویرانگر معیشت و همچنین بزرگترین ذخیرهگاه کربن زمین، محکوم شد.
برای فرانسیس، تغییرات اقلیمی، مهاجرت و فقر جهانی به هم مرتبط بودند. او در اولین سفر پاستورال خود به خارج از رم پس از انتخابش، در ژوئیه ۲۰۱۳ به جزیره کوچک لامپدوسا در ایتالیا که در سواحل شمال آفریقا قرار دارد، رفت تا با مهاجران و پناهجویانی که به تعداد فزایندهای به آنجا میرسیدند، ملاقات کند. فرانسیس در حالیکه دولتهای اروپایی فقط به دنبال راههایی برای «بازگرداندن آنها» بودند، علیه این «بیتفاوتی جهانی» به وضعیت آنها سخن گفت و خواستار «بیداری وجدان» در کشورهای ثروتمند شد. این پیامی بود که او در دو سفر در آوریل ۲۰۱۶ و دسامبر ۲۰۲۱ به جزیره یونانی لسبوس، نزدیک به سواحل ترکیه، جایی که باز هم مقصد مهاجران بود، تکرار کرد.

او بدون ترس، حتی مشتاقانه، به سوی نقاط بحرانی جهان رهسپار میشد: اورشلیم (۲۰۱۴)، بوسنی و هرزگوین (۲۰۱۵)، مصر و میانمار (۲۰۱۷)، عراق (۲۰۲۱) و سودان جنوبی (۲۰۲۳). او نه بهعنوان یک خبرنگار جنگی یا یک سیاستمدار در حال صیقل دادن تصویر پویای خود، بلکه با امید به اینکه حضورش ممکن است برای کسانی که رنج میبردند، صرف نظر از مذهب یا بیدینی آنها، با اطمینان دادن به آنها که جهان آنها را فراموش نکرده است، تغییری ایجاد کند، به آنجا میرفت.
با این حال، اگر این جنبهی رو به بیرون از وزارت او تأثیر عمدتاً مثبتی در زمانی که اعتماد عمومی به رهبران به پایینترین سطح خود میرسید، داشت، ثمرات سرپرستی او از خود کلیسای کاتولیک مختلطتر بود. اینکه او توانست هم چپگرایان و هم سنتگرایان را در کلیسا از خود برنجاند، نشاندهندهی مسیر میانهای است که او سعی در پیمودن آن داشت و در نهایت هیچ یک از گروهها را در نهادی ۱.۲ میلیارد نفری که بهطور فزایندهای قطبی شده بود، راضی نکرد.
در حالی که دو پاپ پیشین او اقتدارگرا بودند – آنها در مورد بحثبرانگیزترین مسائل در کاتولیک چه فکر میکردند، میدانستند و صرف نظر از مخالفان، آن دیدگاه را به کلیسا تحمیل میکردند – فرانسیس ترجیح میداد با صبر و حوصله در جهت ایجاد اجماع و سازگاری با دیدگاههای مختلف تلاش کند. او برای این منظور، جان تازهای به سیستم گردهماییهای منظم – یا مجامع – اسقفها در رم برای بحث در مورد مسائل فوری بخشید. در زمان ژان پل دوم و بندیکت، این جلسات صرفاً تشریفاتی بودند و تأثیر کمی بر آموزههای بعدی پاپ داشتند.
فرانسیس، در مقابل، با دقت به شنیدن و عمل کردن میپرداخت و در سال ۲۰۲۳ تا جایی پیش رفت که مجمعی با نامی عجیب بهنام مجمع در بارهی مجمع را فراخواند زیرا بهشدت نگران بهبود عملکرد این روند بهعنوان کانالی بین مرکز و دوردستترین نقاط کلیسای جهانی او بود. این بخشی از برعکس کردن ساختارهای معمول کلیسایی بود – او، فرد خارجی از نظر واتیکان، افراد خارجی دیگر را به مقامهای بالا ارتقا داد.
با این حال، انتظاراتی که با فراخواندن این گردهماییها – که دیدگاههای کاتولیکهای عادی ممکن است شنیده شود – ایجاد شد، غیر واقعی ثابت شد. شرکتکنندگان متنوعتر بودند، و حتی تعداد کمی زن نیز در آن شرکت داشتند که به آنها رأی داده شد. اما هنگامیکه در نوامبر ۲۰۲۴ مجمع در بارهی مجمع، سند نهایی خود را که توصیه به آموزش بهتر برای کشیشان، شرکت بیشتر عوام در انتخاب اسقفها و شفافیت بیشتر میکرد، منتشر کرد، مری مکالیس، الهیدان کاتولیک و رئیسجمهور سابق ایرلند، وقتی این متن را بهعنوان «خمیازه کلمهای بزرگ که هیچ چیزی را نشان نمیدهد. حتی یک چیز کوچک نیز بهطور جزئی تغییر نکرده است.» محکوم کرد، سخن بسیاری را گفت.
فرانسیس بهطور فزایندهای با اختلال، بیاحترامی و در آخرین مراحل شیطانی سازی توسط یک گروه سازمانیافته و بهخوبی تأمین مالی شده از کاتولیکهای سنتگرا، عمدتاً از اروپا و ایالات متحده، که رهبری آنها را شخصیتهای داخلی پیشین مانند کاردینال آمریکایی ریچارد بورک بر عهده داشتند مواجه شد، که حتی به پیشنهاد نیاز به هر گونه اصلاحات مقاومت سرسختانه نشان دادند. فرانسیس در مورد بورک – که با تعداد قابل توجهی از اسقفهای آمریکایی میل به اینکه کلیسای در «جنگهای فرهنگی» که ایالات متحده را تقسیم میکند، از جمله ممنوع کردن رئیسجمهور جو بایدن، یک کاتولیک ممارس، از مراسم مقدس به دلیل اینکه سقط جنین را غیرقانونی نمیکند، همعقیده بود – نشان داد که میل او به بالا رفتن از جنگ و جستجوی اجماع محدودیتی دارد.
بورک هنگام انتخاب فرانسیس در مقامهای بالای واتیکان بود. در نوامبر ۲۰۱۴، پس از آنکه بورک کلیسای را «کشتی بدون سکان» توصیف کرد، پاپ او را به نقش کوچکی بهعنوان حامی فرمان سouverign Order of Malta تنزل داد. هنگامیکه بورک به ایجاد مشکل در آنجا ادامه داد، فرانسیس یکبار دیگر وارد عمل شد و او را عزل کرد. برای طرفدارانش، بورک شهیدی بود. برای اکثر کاتولیکها، او بقایای گذشته بود.
در نشانهی دیگری از اینکه صبر پاپ میتواند به پایان برسد، فرانسیس در سال ۲۰۲۱ از نامهی حواری خود Traditionis Custodes برای محدود کردن شدید استفاده از مناسک لاتین قرون وسطایی Tridentine استفاده کرد. این مناسک به نقطهی گردهمایی برای مقاومت سنتگرایان در برابر تغییراتی تبدیل شده بود که در کلیسای تا سال ۱۹۶۵ در شورای واتیکان دوم به تصویب رسیده بود.

منتقدان او در پاسخ ادعا کردند که او نمیتواند در مورد مراسم مذهبی یا سایر مسائل حکمی صادر کند زیرا او در واقع پاپ نیست. آنها با استناد به رویهی دیرینه مبنی بر اینکه کسانی که به مقام پاپ انتخاب میشوند باید تا زمانی که خداوند آنها را به بهشت فرا میخواند، در این سمت باقی بمانند، استدلال کردند که استعفای بندیکت شانزدهم غیرقانونی بود و او همچنان پاپ «واقعی» است.
بندیکت برای تشویق به این موضوع کمک زیادی نکرد – اگرچه، با کاهش قدرت او بر زندگی، افرادی که در اطراف او بودند چندان مجزّی نبودند و گاهی گویا بهنام او سخن میگفتند. فرانسیس از طرف خود در مورد تلاشها برای ایجاد مشکل از وضعیت غیرعادی داشتن دو پاپ زنده شدیداً انتقاد کرد. او در سال ۲۰۲۳ اندکی پس از مرگ پاپ پیشین گفت: «دوست دارم بگویم که من میتوانستم در مورد هر چیزی با بندیکت صحبت کنم و نظرات خود را مبادله کنم. او همیشه در کنار من بود، حمایت میکرد، و اگر مشکلی وجود داشت، به من میگفت و ما صحبت میکردیم. هیچ مشکلی وجود نداشت.»
برگولیو در بوئنوس آیرس به دنیا آمد. پدر و مادر ماریو، پدرش، در سال ۱۹۲۹ از پورتاکومارو در پیئدمنت، شمال ایتالیا، به آرژانتین سفر کردند و میخواستند از کشوری که تحت سلطهی بنیتو موسولینی، رهبر فاشیست، بود، فرار کنند. ماریو در سال ۱۹۳۵ با رژینا سیوری ازدواج کرد. سال بعد، خورخه، بزرگترین فرزند آنها از پنج فرزند، بهدنیا آمد.
این خانواده در خانهی یکطبقهی خود، ۵۳۱ کاله ممبریلار، در فلورس، به زبان اسپانیایی صحبت میکردند، اما خورخه جوان با پدربزرگ و مادربزرگش – که درست در گوشهای از محله آلماگر در بوئنوس آیرس زندگی میکردند – به زبان ایتالیایی یا گویش پیئمونتهای دوران کودکی خود صحبت میکرد. پدرش در یک شرکت حسابداری کار میکرد و در حالی که خانواده فقیر نبودند، همیشه پول کم بود. خورخه در مدرسه در شیمی ممتاز بود، اگرچه بعداً اصرار داشت که هرگز در کلاس اول نبوده است. در خارج از مدرسه، او فوتبال (دنبال کردن یک تیم محلی، سن لورنزو)، تانگو و دختران را دوست داشت. حتی یک دوست دختر به نام آمالیا دامونته داشت.

خورخه ماریو برگولیو، پاپ آینده، ردیف عقب، وسط، با خانوادهاش در بوئنوس آیرس.
در سن ۱۷ سالگی، او در کلیسای محلی سن خوزه د فلورس شرکت کرد و از موعظه کشیش مهمان، انریکه پوزولی، چنان تحت تأثیر قرار گرفت که او را در اعتراف جستجو کرد. او بعداً به یاد آورد که در جریان مبادلهی آنها، او کشیشی خود را کشف کرد. او به یاد آورد که مادرش خوشحال نبود. «او این را بهعنوان غارت تجربه کرد.»
او در ۲۱ سالگی بهشدت به ذاتالریه مبتلا شد و پزشکان از جان او بیم داشتند. سه کیست در ریه راست او یافت شد و بخشی از آن در یک عمل جراحی وحشیانه برداشته شد. این مواجهه با مرگ، تصمیم او برای کشیش شدن را تقویت کرد و بهزودی پس از آن وارد حوزه علمیه یسوعی شد. مادر و پسر در دسامبر ۱۹۶۹ پس از ۱۲ سال آموزش، هنگامیکه او به کشیشی دست یافت، سرانجام با هم آشتی کردند.
در آن زمان، برگولیو ۳۳ ساله بود و مدرک فلسفه را از دانشگاه کاتولیک بوئنوس آیرس دریافت کرده بود. او مدتی – فلسفه و ادبیات – تدریس کرد، قبل از اینکه در سال ۱۹۷۳ بهعنوان جوانترین استاندار یسوعیها در آرژانتین انتخاب شود. این به یک جام مسموم تبدیل شد.
شش سال مسئولیت او همزمان با حکومت نظامی بود که بین سالهای ۱۹۷۶ تا ۱۹۸۳ بر کشور حکومت میکرد، دوره ای که بین ۱۵۰۰۰ تا ۳۰۰۰۰ آرژانتینی «ناپدید» شدند یا کشته شدند. مانند کلیسای کاتولیک کشور، یسوعیها نیز در نحوه واکنش به حوادث اختلاف نظر داشتند. هر دو شامل عناصر مترقی مخالف دیکتاتوری و عناصر محافظهکارتر، از جمله کشیشان نظامی برجسته که در جرایم نقض حقوق بشری دست داشتند، بودند.

دو کشیش رادیکال تحت نظر استاندار، اورلاندو یوریو و فرانسیسکو جالیکس، در حاشیهی شهر ریواداویا در بوئنوس آیرس، در میان فقرا زندگی میکردند. فرانسیس به دلیل امنیت آنها، دستور بازگشت آنها به خانهی اصلی را داد، اما آنها امتناع کردند. کمی بعد، آنها بهعنوان بخشی از سرکوب دولت علیه کسانی که آنها را خرابکار میدانست، دستگیر شدند.
در انتخابات پاپ در سالهای ۲۰۰۵ و ۲۰۱۳، شایعاتی در گردش بود که در سال ۱۹۷۶ فرانسیس در لحظهی نیاز به این دو کشیش کمک نکرده بود. پاسخ او به این اتهامات در کتاب «یسوعی»، گفتوگویی مفصل با دو روزنامهنگار که در سال ۲۰۱۰ منتشر شد، روشن شد. او بهعنوان استاندار، با خورخه ویدلا و املیو ماسرا، دو تن از سه رهبر حکومت نظامی، مواجه شد و پس از پنج ماه اسارت، با چشمبند و دستبند، کشیشان را آزاد کرد. در حالی که یوریا بهزودی یسوعیها را ترک کرد و استاندار خود را به خیانت متهم کرد، جالیکس ماند و روابط خوبی با پاپ آینده حفظ کرد.
فرانسیس در مصاحبهای در سال ۲۰۱۸ با صداقتی در مورد سلامتی خود که در پاپهای قبلی ناشناخته بود، توضیح داد که چگونه فشارهای ناشی از رهبری یسوعیها در این دوران سخت، بعدها باعث شد او برای شش ماه به روانپزشک مراجعه کند. او فاش کرد که از سن ۱۰ سالگی به «افسردگیهای گاهوبیگاه» مبتلا بوده است. او گفت که روانپزشک به او در مورد اضطرابی که از دخالت خود در قاچاق خارجی غیرقانونی افرادی که حکومت نظامی به دنبال دستگیری آنها بود، داشته بود، کمک کرد. گفته میشود که در یک مورد، او برای کمک به فرار یک مرد جوان اروگوئهای، کارت شناسایی خود را به او داد.
بحث بر سر حجم واقعی دخالت او در این خطوط فرار هرگز حل نشده است، اما هنگامیکه برگولیو پس از فقط یک دوره بهعنوان استاندار در سال ۱۹۷۹ کنارهگیری کرد، دشمنان بسیاری را در فرقهی خود ایجاد کرده بود که به تبعید داخلی بهعنوان مدیر کالج ماکسیمو در کوردوبا فرستاده شد. رابطهی او با یسوعیها هرگز بهبود نیافت.
یکی از بیوگرافینویسان او، خبرنگار پل واللی، پیشنهاد داد که فرانسیس در این دوران تبعید در انعکاس سابقهی خود در دوران حکومت نظامی، لحظهای مشابه دیدن نور را تجربه کرد و پس از آن به کشیشی رادیکالتر، بیباکتر و صریحتر تبدیل شد. او بهعنوان پاپ در بیشتر از یک مناسبت گفت: «حقیقت این است که من گناهکار هستم» و اینکه بهعنوان استاندار باید از «اشتباهات خود در این راه» درس میگرفت. بهنظر میرسد درد این خاطرات تا آخر عمر او ادامه داشته است، زیرا برخلاف جان پل دوم، که بهطور منظم به لهستان زادگاهش بازمیگشت، فرانسیس پس از انتخاب خود دیگر هرگز به آرژانتین نرفت.

بازگشت او از بیابان قطعاً از طریق همکاری با کشیشان رادیکال الهیات آزادیبخش که در آن زمان در آمریکای لاتین بسیار برجسته بودند (اگرچه در واتیکان جان پل دوم بسیار مورد نفرت بودند) صورت نگرفت. در مه ۱۹۹۲، خدمت او به محرومان نظر کاردینال محافظهکار آنتونیو کواراسینو را جلب کرد که برگولیو را بهعنوان یکی از سه اسقف کمکی خود در اسقف اعظم بوئنوس آیرس منصوب کرد.
مطمئناً کسانی در رم بودند که از این اسقف که زمان خود را در فقیرترین محلات میگذراند و در یک آپارتمان کوچک و ساده نزدیک به کلیسای کلیسای اصلی زندگی میکرد، مظنون بودند. اما کواراسینو، یکی از امیران قدیمی کلیسای، مخالفت نمیکرد و در سال ۱۹۹۷، اسقف برگولیو توسط واتیکان بهعنوان معاون یا جانشین آینده وی منصوب شد. در فوریه سال بعد، او زمام امور را به دست گرفت.
این کاردینال جدید الهیدان نبود – رویکرد او بیشتر محلی بود – اما تعهد او به مردم فقیر بههمین اندازه قوی بود که الهیدانان آزادیبخش داشتند. او بهسادگی میگفت کاری را انجام داد که عیسی مسیح در انجیل به او گفته بود انجام دهد.
فقر، در ذات خود، نوعی تعهد واقعی است. این تعهد باید شخص به شخص، در عمل باشد. واسطهگری از طریق نهادها کافی نیست… آنها ما را از وظیفهی برقراری ارتباط شخصی با نیازمندان معاف نمیکنند.»
فرانسیس وضوح فکری داشت که هر جنبهای از زندگی و وزارت او را شکل میداد. اگر به گزارشهایی از این جلسات محرمانه اعتقاد داشته باشیم، این کافی بود که تا یک سوم از رأیدهندگان در کنکلاو پاپ در سال ۲۰۰۵ به او رأی دهند. پس از ناکارآمدی و رسوایی سالهای آخر بندیکت، وقتی که مباشر شخصی او مقالاتش را میدزدید و به رسانهها میداد، بهعلاوهی شوک استعفای او، چشمانداز فرانسیس از پاپایی ساده و عملی در سال ۲۰۱۳ کاردینالها را متقاعد کرد.
او بلافاصله نظمی را به هرجومرجی که در سالهای آخر غفلت بندیکت در واتیکان ایجاد شده بود، بازگرداند. شورای کاردینالها برای حل موضوعات کلیدی، بهویژه وضعیت خطرناک مالی واتیکان، تأسیس شد. تمام نه نفری که فرانسیس منصوب کرد، مانند خودش، تجربهی زیادی در مقامهای بالا بهعنوان رؤسای اسقفهای بزرگ داشتند. اکثر آنها نیز در راهروهای پر از قدرت در واتیکان افراد خارجی بودند.

پیشرفتهایی، بهویژه در زمینه مالی، تا زمان بازگشت جرج پل، معاون استرالیایی فرانسیس، به خانه در سال ۲۰۱۸ برای دفاع از خود در برابر اتهامات سوءاستفاده جنسی از کودکان که محکومیتهای نهایی او بعداً ابطال شد، صورت گرفت. اما زمینهی بسیار وسیعی برای جبران و پاکسازی فساد وجود داشت. فرانسیس در سخنرانی «وضعیت کشور» کریسمس ۲۰۱۴ خود به کوریای واتیکان (خدمت مدنی)، که گزارشهای فراوانی از آن منتشر شد، در سختترین شکل خود بود و ۱۵ «بیماری» را که به گفتهی او دولت کلیسای را آزار میداد، از جمله ریاکاری، «تروریسم غیبت»، که به گفتهی او میتوانست «آبروی همکاران و برادران ما را به خون سرد از بین ببرد»، ناتوانی «در گریه کردن با کسانی که گریه میکنند»، و «آلزایمر روحانی» که رهبران کارکنان ارشد را از روح انجیل غافل میکرد، برشمرد.
او به قول خود برای ارتقای زنان بیشتر به مقامهای رهبری در واتیکان عمل کرد، اما هنوز آنها از کشیشی محروم هستند. او در خاطرات خود در سال ۲۰۲۵ با عنوان امید نوشت: «کلیسای زنانه است – مردانه نیست. ما روحانیون مرد هستیم، اما ما کلیسای نیستیم. کلیسای زنانه است زیرا او عروس است.»
نشت اطلاعات در زمان مجمع اسقفها برای منطقه پانآمازون در سال ۲۰۱۹ نشان داد که او ممکن است به عملکرد کلیسای اولیه بازگردد و زنان را به مقام دیاکون (یک پله پایینتر از کشیشی) بپذیرد. این یک امید باطل بود.
فرانسیس کسی نبود که باور داشته باشد تغییر قوانین کلیسای آینده آن را تأمین میکند. او میترسید که این منجر به انشعاب شود. با این حال، همانطور که هنگامیکه قبل از مجمع خانواده که در سال ۲۰۱۵ فراخواند، دعوتی را برای مومنان عادی در سراسر جهان برای ابراز نظر در مورد مسائل بحثبرانگیز به مناطق کاتولیک ارسال کرد، دریافت، کلیسای در حال حاضر عملاً منشعب شده بود. درصد پاسخدهندگان که از ممنوعیت استفاده از روشهای پیشگیری از بارداری، خدمت زنان و ازدواج همجنسگرایان حمایت میکردند، برای مثال، از غیرموجود تا حداکثر اقلیت قابل توجه متغیر بود.

فرانسیس آموزههای کاتولیک – و بنابراین بسیاری از کاتولیکهای باورمند – را در نوعی وضعیت بینابینی بین قوانین و واقعیت زندگی آنها رها کرد. با این حال، تا حد زیادی، آنها از اینکه بهاین صورت باشد، راضی بودند، زیرا او بارها و بارها بهطور روشن بیان کرد که درد آنها را احساس میکند و رهبری او در غیر این صورت بسیار الهامبخش بود.
در زمینهی اخلاق شخصی، او کشیشان را تشویق کرد که به کاتولیکهای طلاقگرفته و ازدواج مجدد اجازه داده شود که بدون نیاز به روند ابطال ازدواج قبلی خود، به مراسم مقدس شرکت کنند – او بهطور عجیبی این کار را در یک پاورقی به نامهی حواری آوریل ۲۰۱۶ خود، «عشق شادی» (شادی عشق)، که شامل حکم او در مورد مجمع خانواده بود، انجام داد. تقریباً میشد از آن چشمپوشی کرد. شاید این همان چیزی بود که او میخواست، در صورت ایجاد اعتراض. بسیاری از کشیشان محلی مطمئناً به همان صورت عمل کردند که گویا پاپ هرگز سخن نگفته بود و طلاقگرفتهها را رد میکردند.
اگر اقدامات آنها یکی از معایب تلاش فرانسیس برای واگذاری اختصاص قدرت از پاپایی و اجازه دادن به کلیسای محلی برای گرفتن تصمیمات بیشتر را نشان داد، پس در مورد رسوایی سوءاستفاده جنسی روحانیان، تلاشهای او برای کنترل از مرکز، لکهای بر نام خوب او گذاشت. در سال ۲۰۱۵، یک کشیش سابق نظامی، خوان باروس، بهعنوان اسقف اوسورنو در شیلی منصوب شد. باروس قبلاً در پوشش سوءاستفاده جنسی از پسران نوجوان توسط یک کشیش، فرناندو کارادیما، درگیر بود. انتصاب او باعث طوفان اعتراض – از طرف کشیشان محلی، مأموران و پارلمانها – شد.
وقتی فرانسیس در سال ۲۰۱۸ از شیلی بازدید کرد، معترضان را رد کرد و آنها را در چشم رسانههای جهان به «تهمت» متهم کرد. این باعث شد رئیس کمیسیون سوءاستفاده جنسی واتیکان، رئیس خود را بهطور عمومی سرزنش کند. فرانسیس در بازگشت به رم، با فرستادن یک فرستاده برای بررسی این پرونده پاسخ داد. وقتی گزارش او با معترضان همعقیده بود، فرانسیس بهسرعت عقبنشینی کرد و آنچه را که در بازدید خود از شیلی گفت را «پایینترین لحظه» پاپایی خود توصیف کرد. او تمام اسقفهای کشور را به رم فراخواند و بهدلیل بد مدیریت اتهامات سوءاستفاده جنسی از کودکان، استعفای آنها را خواستار شد. برخی بازگردانده شدند، اما باروس نه.
البته، شناختن اشتباه و توبه کردن برای آن، قابل ستایش است، اما پس از تمام دههها پوشش سوءاستفاده جنسی از روحانیون، برای بسیاری از افراد توخالی بهنظر میرسید. فرانسیس قول داده بود که این موضوع را جدی بگیرد، از قربانیان کشیشان شکارچی در کمیسیونی که برای رهایی از سوءاستفاده تأسیس کرد، استخدام کند، اما چند نفر از آنها بهزودی پس از آن استعفا دادند و قضاوت کردند که او آماده نیست تغییرات لازم را انجام دهد و نظارت بر مدیریت کلیسای در مورد این گونه موارد را به یک نهاد کاملاً مستقل واگذار کند.
چشمانداز فرانسیس از نقش خود بهعنوان پاپ، رهبر خدمتگزار هم در داخل کلیسای و هم در خارج از آن بود، که همیشه با کسانی که در پایینترین مقام بودند شروع میشد و به آنها کمک عملی ارائه میداد و همزمان در مقام بالاتری به دلایل نیازمندی آنها در جهانی ثروتمند چالش میکرد. او در اوایل پاپایی خود، به کشیشان خود گفت که از کلیسای خارج شوند و به خیابانها بروند، همانطور که خودش در بوئنوس آیرس انجام داده بود، بهجای اینکه وزارت خود را به کسانی که مناصب مهم را اشغال میکردند، محدود کند.
این چشمانداز الهامبخشی از کاتولیکهای جهانی بهعنوان نیرویی برای خوبی در جهانی نابرابر بود و بسیاری را به سمت او جذب کرد، اما – مانند بسیاری از جانشینان او – مقیاس چالش رهبری کلیسایی که این همه دیدگاه را در خود جای داده است، برای هیچ یک از مردان بسیار بزرگ بود. فرانسیس با قدرت شخصیت و صداقت، فروتنی و گرمای آشکاری که داشت، اکثر کاتولیکها را متقاعد کرد که صرف نظر از اشتباهاتش، از او حمایت کنند و بنابراین از بیشتر جانشینان سنت پطرس بهتر عمل کرد. همانطور که «مرد از انتهای جهان» اشاره میکرد، تغییر ماندگار طولانیتر از مدت زمان پاپایی یک فرد طول میکشد.
دو برادر و یک خواهر قبل از او درگذشتند. برگولیو توسط یک خواهر، ماریا النا، به جامانده است.
خورخه ماریو برگولیو، پاپ فرانسیس، متولد ۱۷ دسامبر ۱۹۳۶و درگذشته ۲۱ آوریل ۲۰۲۵ است.