محمدجواد ظریف، دیپلماتی که در حافظه سیاست خارجی ایران همواره به «گفتمان مذاکره» شناخته شده، اخیراً در مقالهای در نشریه فارن پالیسی بر ضرورت تغییر پارادایم در روابط تهران و واشنگتن تأکید کرده است.
او با واژگانی دقیق، خواستار گذار از منطق «تهدید» به منطق «امکان» شد؛ تغییری که اگرچه در عرصه اندیشه بدیهی مینماید، اما در جهان واقعیتهای سخت قدرت، به دشواری محقق میشود.
پیشنهاد او مبنی بر انعقاد یک «پیمان عدم تعرض» میان ایران و ایالات متحده، نقطه عزیمتی است که ارزش بررسی علمی و عملی دارد.
پیمان عدم تعرض در علم سیاست بینالملل، توافقی است که دو یا چند دولت متعهد میشوند طی آن از کاربرد زور علیه یکدیگر اجتناب ورزند.
تاریخ معاصر نمونههای متعددی از چنین معاهداتی به خود دیده است؛ از پیمان معروف «مولوتوف–ریبنتروپ» میان شوروی و آلمان نازی در آستانه جنگ جهانی دوم گرفته تا پیمانهای منطقهای میان هند و چین یا میان کشورهای آمریکای لاتین در دوران جنگ سرد.
هرچند بسیاری از این پیمانها در بوته آزمون، یا بهدلیل بیاعتمادی متقابل و یا بهسبب تغییر موازنه قدرت، نقض شدند؛ اما کارکرد اصلی آنها در همان لحظه انعقاد، ایجاد فضای تنفس و کاهش مخاطرات امنیتی بود.
سؤال بنیادین اینجاست که آیا در روابط ایران و آمریکا، که دههها بر بستر خصومت و بیاعتمادی شکل گرفته، چنین پیمانی میتواند به مثابه یک «پل اعتماد» عمل کند؟
نظریههای کلاسیک روابط بینالملل از موازنه قدرت (Balance of Power) و موازنه تهدید (Balance of Threat) سخن میگویند؛ اما ظریف در اینجا پارادایمی تازه را پیشنهاد میکند: چیزی شبیه به «موازنه حسن نیت» (Balance of Goodwill).
به بیان دیگر، اگر دولتها بپذیرند که نه صرفاً با محاسبه تهدیدات و نه فقط با انباشت قدرت، بلکه با ایجاد توازن در نیتها و مقاصد میتوانند از خصومت فاصله بگیرند، آنگاه شاید بتوان به امکان صلح اندیشید.
این ایده، در عین جذابیت، با چالشهای جدی روبهروست. نخست آنکه در جهان واقعگرایانه سیاست، نیتها همواره سیال و دستخوش تغییرند؛ و دوم آنکه حافظه تاریخی ملتها، بهویژه در ایران و آمریکا، آکنده از بدگمانیهای انباشته است.
بااینحال، تجربه نشان داده است که بسیاری از پیمانها— اگر در نهایت پایدار نمانند—به کاهش احتمال درگیری در مقاطع حساس کمک کردهاند.
بنابراین، اگرچه «موازنه حسن نیت» را نمیتوان جایگزین کامل موازنه قدرت دانست، اما میتواند بهعنوان یک مکمل کارآمد، دیپلماسی را از منطق تهدید به سمت منطق امکان سوق دهد.