زمینه صدور بیانیه؛ از جنگ تا پساجنگ
پایان جنگ ۱۲ روزه میان ایران و اسرائیل، تنها به معنای آتشبس در مرزها نبود؛ این رخداد تحولات تازهای در عرصه سیاست داخلی ایران نیز رقم زد. فضای پساجنگ، ضرورت انسجام ملی و بازنگری در سیاستها را به دغدغه مشترک بسیاری از فعالان سیاسی، اجتماعی و اقتصادی تبدیل کرد. به همین دلیل، طی روزهای بعد از جنگ، سه بیانیه مهم در فضای داخلی منتشر شد که هر سه به نوعی بر «آینده ایران» متمرکز بودند.
اما در میان این سه، بیانیه جبهه اصلاحات ایران برجستهتر شد. علت این برجستگی نه تنها محتوای آن، بلکه واکنشهای شدید و متنوعی بود که برانگیخت. اصلاحطلبان در این بیانیه بر لزوم «آشتی ملی» تأکید کرده و پیشنهادهایی چون آزادی زندانیان سیاسی، رفع حصر، بازنگری در سیاست خارجی و حتی تعلیق موقت غنیسازی هستهای در برابر لغو تحریمها را مطرح کردند. همین بخشها، موجی از واکنشهای متناقض را در پی داشت.
طیفهای سهگانه واکنشها
۱. حامیان بیانیه؛ ضرورت تغییر و انسجام
بخش بزرگی از جریان اصلاحطلب بهطور طبیعی از این بیانیه حمایت کرد. شخصیتهایی مانند صادق زیباکلام آن را «واقعبینانه» و «به نفع مردم و آینده کشور» دانستند. نهضت آزادی ایران نیز با استقبال از این طرح، تأکید کرد که «آشتی ملی باید فصل مشترک همه گروههای اجتماعی باشد».
این طیف معتقد است که شرایط پساجنگ، فرصتی تاریخی برای بازسازی انسجام ملی است. به باور آنان، آشتی ملی میتواند مانع از تعمیق شکاف ملت–حاکمیت شود و راهی برای برونرفت از بحرانهای اقتصادی و اجتماعی فراهم آورد.
۲. منتقدان محتاط؛ بیانیهای با زمانبندی غلط
گروه دیگری از فعالان سیاسی ضمن پذیرش بخشی از مطالبات مطرحشده، نسبت به زمان انتشار بیانیه انتقاد کردند. احمد زیدآبادی در یادداشتی هشدار داد که این بیانیه ممکن است بهانهای به دست تندروها بدهد تا علیه اصلاحطلبان اقدام کنند. او تأکید کرد که تغییرات بنیادین باید از سوی خود سیستم پذیرفته و مدیریت شود، نه اینکه صرفاً در قالب بیانیههای سیاسی مطرح گردد.
در همین طیف، محمدرضا جلاییپور و برخی دیگر از فعالان اصلاحطلب، بیانیه را به دلیل لحن «رمانتیک و سادهانگارانه» مورد انتقاد قرار دادند. حتی چهرههایی از جناح نزدیک به اصولگرایان میانهرو، مانند سعید آجرلو، آن را «شورش علیه اصول انقلاب اسلامی و امنیت ملی» توصیف کردند.
۳. مخالفان تندرو؛ حمله به ریشه اصلاحات
اصولگرایان تندرو و رسانههای نزدیک به آنان، واکنشهایی به مراتب تندتر نشان دادند. روزنامه کیهان در دو روز متوالی، بیانیه اصلاحطلبان را نشانه «همسویی با ستون پنجم دشمن» دانست و حتی اصلاحطلبان را به «کودتا» متهم کرد. جبهه پایداری نیز با صدور بیانیهای، اصلاحطلبان را «عامل فتنه جدید و در خدمت منافع آمریکا و اسرائیل» معرفی کرد.
در همین راستا، چهرههایی مانند سیدمحمود نبویان ادعا کردند که «تعلیق غنیسازی» پیشنهادی اصلاحطلبان، معادل خواست آمریکا و اسرائیل است. جالب آنکه زیدآبادی در واکنش به این ادعاها با استناد به حدیثی گفت: «پیامبر کسانی را که قرآن را به رأی خود تفسیر کنند، وعده آتش داده است.»
تحلیل محتوای بیانیه؛ شجاعت یا سادهانگاری؟
بیانیه جبهه اصلاحات در اصل بر سه محور استوار بود:
- آشتی ملی و انسجام داخلی
- بازنگری در سیاست خارجی و مذاکره جامع با آمریکا
- تعلیق موقت غنیسازی در برابر لغو تحریمها
به گفته عباس موسایی، سخنگوی حزب توسعه ملی، این مواضع ناشی از تجربه جنگ اخیر است که نشان داد ایران در «تنهایی استراتژیک» قرار دارد و حتی کشورهای همپیمان نیز در لحظه بحران به کمک ایران نمیآیند. او تأکید میکند که مذاکره با آمریکا، هرچند دشوار، تنها راه برونرفت از وضعیت تحریمی است.
از سوی دیگر، مهدی معتمدیمهر بیانیه را «شجاعانه و مسئولانه» دانسته و تصریح میکند که آشتی ملی بدون آزادی زندانیان سیاسی، رفع حصر و بازگشت به رأی مردم ممکن نیست. او تأکید میکند که تداوم وضع موجود تنها به تعمیق بحرانها خواهد انجامید.
در مقابل، حمیدرضا جلاییپور با وجود تعلق به جریان اصلاحات، لحن بیانیه را «غیرمسئولانه» دانسته و میگوید: «در شرایطی که کشور درگیر جنگ با اسرائیل است، چنین بیانیهای عملاً پاس گل به تندروها و مخالفان داخلی و خارجی بود.»
ریشه هجمهها؛ چرا تندروها از تغییر میترسند؟
تحلیلگران معتقدند مخالفت شدید اصولگرایان تندرو با بیانیه جبهه اصلاحات، تنها به محتوای آن محدود نمیشود، بلکه به ماهیت ساختاری این جریان بازمیگردد.
عباس موسایی بر این باور است که تندروها «هویت خود را مدیون بحران و منازعه میدانند» و به همین دلیل از هرگونه عادیسازی و تغییر میهراسند. او میگوید: «عادیسازی برای راستهای افراطی، هویتسوز است؛ آنان نمیتوانند در فضای نرمال تنفس کنند.»
به تعبیر معتمدیمهر، این جریان نومحافظهکار از سال ۱۳۸۴ به بعد شکل گرفت و با بهرهگیری از ساختار قدرت و منابع اقتصادی، تغییرات دموکراتیک را تهدیدی علیه بقای خود میداند. او حتی مدعی است که برخی لایههای این جریان «وابستگیهای پنهان به بیگانه» دارند و مانع هرگونه اصلاح واقعی میشوند.
آیا آشتی ملی راهحل است؟
بیانیه جبهه اصلاحات، صرفنظر از موافقت یا مخالفتها، پرسش بنیادینی را در فضای سیاسی ایران مطرح کرده است: آیا آشتی ملی میتواند ایران را از چرخه بحرانها بیرون آورد؟
- موافقان میگویند: بدون مشارکت ملی و بازگشت اعتماد عمومی، عبور از بحرانهای ساختاری ممکن نیست.
- منتقدان محتاط میگویند: چنین پیشنهادهایی باید با درایت و زمانبندی دقیق مطرح شود تا بهانه به دست مخالفان ندهد.
- مخالفان تندرو اما اساساً تغییر را «براندازی نرم» تلقی میکنند و آن را در تضاد با بقای خود میدانند.
جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل تنها پیامدهای نظامی نداشت؛ این رخداد به مثابه زلزلهای سیاسی، بحث «آشتی ملی» را به کانون توجهات داخلی کشاند. بیانیه جبهه اصلاحات با وجود همه انتقادات و هجمهها، در واقع بازتابی از دغدغه بخش مهمی از جامعه سیاسی ایران است: ضرورت عبور از منازعات فرساینده و حرکت به سمت انسجام ملی.
اما مسیر پیش رو روشن است: اگر حاکمیت به ضرورت تغییر تن دهد، آشتی ملی میتواند به فرصتی تاریخی برای بازسازی سرمایه اجتماعی بدل شود؛ در غیر این صورت، تقابلهای سیاسی همچنان ادامه یافته و بحرانها عمیقتر خواهند شد.