سپینو

5
مقایسه تحلیلی اقتصاد ایران در برجام و اسنپ‌بک؛

تیم اقتصادی ناکارآمد دولت، هزینه اسنپ‌بک را بیش‌تر می‌کند؟

  • کد خبر : 12401
  • 23 آذر 1404 - 16:11
تیم اقتصادی ناکارآمد دولت، هزینه اسنپ‌بک را بیش‌تر می‌کند؟
تحلیل‌ها نشان می‌دهد دوران برجام با وجود کاستی‌ها، به دلیل کاهش نااطمینانی و مدیریت تنش، ثبات نسبی در بازار ارز ایجاد کرد؛ اما در عصر اسنپ‌بک، نبود هماهنگی نهادی و ضعف تیم اقتصادی موجب جهش سریع نرخ ارز و افزایش هزینه‌های مقاومت شد.

بحث درباره نوسانات نرخ ارز، ناگزیر باید به عرصه تحلیل سیاست خارجی و اقتصاد سیاسی کشیده می‌شود؛ جایی که تصمیم‌های دیپلماتیک، ظرفیت حکمرانی و انتظارات اجتماعی درهم تنیده‌اند. مقایسه دو مقطع «عصر برجام» و «عصر اسنپ‌بک» از این منظرمی‌تواند یک سنجش تجربی از کارآمدی رویکردها در مواجهه با فشارهای نظام بین‌الملل باشد.

در دوره برجام، با همه کاستی‌ها، سیاست رسمی کشور بر کاهش تنش و مدیریت منازعه با جهان خارج استوار بود. نرخ دلار در روز امضای توافق هسته‌ای حدود ۳۱۹۰ تومان بود و تا زمان خروج دولت ترامپ از برجام به ۵۷۰۰ تومان رسید. این افزایش، هرچند قابل انکار نیست، اما در بازه‌ای بیش از هزار روز رخ داد و با شیبی نسبتاً ملایم پیش رفت. به بیان دقیق‌تر، رشد حدود ۸۰ درصدی نرخ ارز در این دوره، نشان‌دهنده اقتصادی بود که اگرچه همچنان آسیب‌پذیر و وابسته به متغیرهای بیرونی باقی مانده بود، اما از نوعی «لنگر انتظارات» بهره می‌برد؛ لنگری که مانع از جهش‌های ناگهانی و شوک‌های ویرانگر می‌شد.

برجام، برخلاف روایت‌های ساده‌سازانه، نه یک معجزه اقتصادی بود و نه نسخه نهایی رهایی از مشکلات ساختاری؛ اما یک کارکرد مهم داشت: کاهش نااطمینانی. در اقتصاد سیاسی، کاهش نااطمینانی به معنای افزایش قابلیت پیش‌بینی است و همین قابلیت پیش‌بینی، ولو در حد محدود، می‌تواند رفتار بازار، سرمایه‌گذاران و حتی مصرف‌کنندگان را عقلانی‌تر و کم‌هزینه‌تر کند. از این منظر، ثبات نسبی بازار ارز در آن دوره را باید بیش از هر چیز محصول همین کاهش نااطمینانی دانست.

در مقابل، عصر اسنپ‌بک با منطق کاملاً متفاوتی آغاز شد. فعال شدن این سازوکار، نه‌تنها فشار خارجی را تشدید کرد، بلکه سیگنال روشنی از ورود اقتصاد ایران به مرحله‌ای پرریسک‌تر مخابره نمود. نتیجه، جهش سریع نرخ ارز در مدت‌زمانی کوتاه بود: رشدی ۲۰ درصدی تنها در حدود ۸۰ روز. این شتاب بالا، خود گویای آن است که مسئله صرفاً تحریم نیست، بلکه فروپاشی انتظارات و ضعف در مدیریت ادراک عمومی از آینده اقتصاد است.

نکته کلیدی آنجاست که مقاومت اقتصادی، نیازمند زیرساخت نهادی و فرماندهی منسجم است. دولتی که وارد جنگ اقتصادی می‌شود، اما تیم اقتصادی خود را بازآرایی نمی‌کند، میان نهادهایش هماهنگی ایجاد نمی‌کند و پیام واحدی به بازار مخابره نمی‌سازد، عملاً هزینه مقاومت را به جامعه منتقل می‌کند. در چنین شرایطی، بازار ارز به صحنه بازتاب بی‌واسطه ناکارآمدی سیاست‌گذاری بدل می‌شود.

از این رو، مقایسه برجام و اسنپ‌بک، علاوه بر فراخوانی نتایج جدال «سازش» و «مقاومت»، مقایسه دو نوع حکمرانی است: حکمرانی مبتنی بر مدیریت تنش و کنترل نااطمینانی، در برابر حکمرانی‌ای که بدون آمادگی نهادی وارد مرحله‌ای پرمخاطره شده است. تجربه نشان می‌دهد که دوران برجام، با همه ضعف‌هایش، از منظر ثبات اقتصادی و کنترل شتاب بحران، به‌مراتب قابل‌دفاع‌تر از وضعیت کنونی است. این واقعیت را نمی‌توان با شعار پوشاند؛ چرا که اعداد، اگر درست خوانده شوند، خود گویاترین روایت از کارنامه سیاست‌ها هستند.

سوال مهم حالا این است: آیا دولت چهاردهم برای جنگ اقتصادی اسنپ‌بک که بسیاری آن را مرحله دوم جنگ اسرائیل علیه ایران قلمداد می‌کنند آماده کرده بود؟

جواب واضح است: برای آمادگی در چنین وضعیتی، دولت می‌بایست دست کم تیم اقتصادی خود را ترمیم می‌کرد. تیمی که عملا ناکارآمد است، ناهماهنگ است و فرمانده واحدی ندارد.

هزینه این کارآمدی را مردم، فورا متقبل می‌شوند؛ اما تجربه نشان می‌دهد دولت نیز متقبل خواهد شد، فورا نه؛ ولی حتما!

لینک کوتاه : https://vefaghemelli.com/?p=12401
  • نویسنده : بهنام عبداللهی
انفرادی

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.